یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, May 05, 2005
دیکتاتوری دموکراتیک
به خدا ما ایرانی ها بد جوری جمع اضداد شده ایم! در چند روز اخیر، خواندن سخنان اخیر قالیباف در جمع دانشجویان مرا متوجه نکته‌ای کرد، اینکه یک فرمانده نظامی که بیشتر عمرش را در سپاه گذرانده، نمی‌تواند یک‌شبه ، حتی با آموزش‌های بازیگری "احمد رضا درویش" و تغییر لباس، نقش جدید خود را خوب بازی کند.

او افسری قسم خورده است و هر چه حکم حکومتی بگوید بدون فوت وقت و اندکی تفکر و تعقل خواهد پذیرفت. او نمی‌تواند حتی ادعا کند که رای مردم را بر تصمیمات بالای حکومتی ترجیح می دهد(در عمل فرقی نمی‌کند، چون خاتمی نیز نتوانست کار چندانی در این باره بکند!). وقتی قالیباف با حنیف مزروعی روبرو شد، نتوانست بازی را به نفع خود بچرخاند، چرا که راه برخورد کلامی با حنیف را نمی‌دانست. حنیف هم که سرباز یا افسر زیر دستش نبود. قالیباف فرماندهی را کنار گذاشته بود و نمی‌توانست به زیردستانش دستور دهد که حنیف را از آنجا ببرند...

این روزها با مطرح کردن عنوان دکترای سردار قالیباف، می خواهند درد کمتری از این "هم‌بستری" دموکراتیک نمایانه احساس کنیم! حنیف و دیگر دانشجویان گوشه‌ای از منطق "قالیبافی" را نشانمان دادند.

نکته دردناک این است که سرمایه‌گذاری نظامیان برای گرفتن قوه مجریه بسیار سنگین بوده است. بعد از شوراها و مجلس، این یکی را هم دارند می‌برند، البته به روشی مسالمت جویانه. مشکل آنجاست که تا وقتی هیچ کاندیدایی نتواند اکثریتی قابل قبول را با آرآی بالا کسب کند، ترس قدرت گرفتن نظامی‌ها همیشه تهدیدش خواهد کرد. هاشمی به خاطر اطرافیانش، با بسیاری از سران سپاهی کنار نخواهد آمد، حتی با وجود هوش زیادش در کنترل بحران‌های درونی که شاید خودش هم در ایجاد آنها موثر بوده باشد!

معین هم در صورت انتخاب شدن، توان رویارویی با مجلس نظامی، و تهدیدهای روزافزون این جماعت نخواهد داشت. میزان پشتیبانی مردمی از معین آنقدر نخواهد بود که جلوی نفس اماره! این جماعت را بگیرد.

راست سنتی هم که تازه فهمیده در این سال‌ها چه در آستین پرورش داده، مانده است چه کار باید بکند. بازاریان تازه دارند می فهمند خطر حاکمیت نظامی‌ها تا به کجاست.

وقتی با نظامی‌ها هم کلام می شوی، می فهمی که تا چه حد به سیستم حاکم در پاکستان و تا حدی ترکیه علاقه‌مندند. برای حفظ نظام از خطرهایی که در کلاس‌های عقیدتی به مغز آنها تزریق شده، حاضرند هر جور"از خود گذشته‌گی" از خود نشان دهند.

آیا راه دیگری هم هست؟
5 Comments:
Anonymous Anonymous said...
سلام! آقا آخه من خداییش موندم! شما چرا بیخودی قالیباف رو می کوبید! از وقتی قالیباف اومده کلی تحول مثبت ایجاد شد. حالا شما گیر دادید به اینکه قبلا نظامی بوده! مثل اینکه از نیروهای مسلح هم استعفا داده بوده ها
درمورده جواب حنیفم که خداییش من از این موضوع موندم که چرا این جمع که اتفاقا مثل خودمونن هر از گاهی خاطرات جدیدی از دوران بازجویی به یاد می یارن! یعنی چی که هر چند هفته یه چیزی یادشون می آید و به شکنجه های قبلی اضافه می شه! این دیگه خیلی مسخرست !
در ضمن بازم دارم می گم شما واقعا با دید بسته ای دارید نگاه می کنید ! اینو نمی گید که قالیباف از طرف افراد خشک مذهب که عدشون ( و البته زورشون ) هم کم نبود چقدر تحت فشار بوده ولی با اینهمه زیر بار حرفشون نرفت و جلوی خیلی از کارها شون که عملا دخالت در کار خصوصی مردم بود گرفت !
خداییش از بعد از اومدن قالیباف شما کی دیدید به رفت و آمدهای دختر پسرا باهم گیر بدن .... میزان گرفتن آنتن ماهواره ها که خیلی محدود شده .... بیشتر مسولان انتظامی هم باید در برابر پرسشهایی که صورت می گیره ( حداقل هر چند هفته در برنامه های ویژه پلیس در تی - وی ) جوابگو باشند و عملکردشون رو توضیح بدن
راجع به دکتراشم که اونو قبلا گرفته بوده ! چرا ربطی داره که اونجوری درمورده مدرکش حرف می زنید
دوره خلبانیشم درست بعد از رسیدن به ریاست فرماندهی نیروی هوایی سپاه گذروند و اتفاقا برخلاف شایعه های که می گید خلبان ایر باس شد
تحولی که از بعد از اومدن قالیباف بوجود اومد واقعا قابل توجه بوده نمی دونم شما به حمک اینکه طرفدار مشارکتی ها و مجاهدین بودید دارید می کوبیدش یا از روی منطق

جان من یه کم انصاف داشته باشید ! سال 78 پایتخت به آشوب کشیده شده بود! پایتخت!!!! درگیری ها فقط تو خیابون انقلاب نبود طرف بهارستان هم کشیده شده بود ! اونای که شیشه مغازه و بانکها رو می شکوندند و دزدی می کردند کجاشون دانشجو بود! قبلانم گفتم چرا بیخودی این ارازل رو با اون دانشجویای بدبخت که حقشون رو تو خیابون انقلاب خوردن قاطی می کنید! این یک چیزه طبیعی بوده که یک نامه از طرف مسئولان اداره و امنیت پایتخت به رئیس جمهور نوشته بشه ! تازه اینم یادتو نره که قالباف از دوستان آقای خاتمیه ها! اگه باور ندارید به برخی از مقامهای فبلی و فعلی قالباف نگاه کنید تا بفهمید که چند جا نماینده ویژه رئیس جمهور بوده!
خلاصه اینکه بیخودی دارید گیر می دید ! قالیباف کسی بود که با اومدنش یک تحول مثبت و یک آزادی بیشتر و یک سیستم پلیس سریعتر و کاراتر رو ما اهدا کرد
من که اصلا قالیباف رو با اون آدمای خشک مغز یکی نمی دونم شما هم بیخودی بهش گیر دادید !
من به قالیباف رای میدم ! امیدوارم که رای بیاره

Blogger Nikahang's Blog said...
اخوی! من نه از مشارکت خوشم می آید، و نه از سازمان مجاهدین انقلاب، اگر هم مطالب این وبلاگ را خوانده باشی، متوجه دیدگاه من خواهی شد. حنیف، و دیگر بلاگرها شکنجه شده‌اند یا نه؟ و اگر شده‌اند، باید به حق خود برسند؟ اگر قالیباف شجاع و بر حق باشد، باید از ضعیف در مقابل قوی حمایت کند. همین! آیا می تواند؟

Anonymous Anonymous said...
پس فکر می کنی واسه چی قالیباف گفته که برای اینکه بتونم درست خدمت کنم و از قدرت لازم برای انجام خدمات بهره مند باشم اومدم کاندید شدم!
یه دلیل اصلی که از اونجا قصد ریاست جمهوری رو کرده همینه که بتونه با استفاده از قدرت مجریه علیه خیلی از این بی عدالتی ها بایسته!اگه الان گیر بده به مرتضوی کاری نمی تونه بکونه! جز اینکه انگ اینو بهش می زنن که فقط به خاطره انتخابات استفاده ابقزرای از این موضوع کرده ! ولی مطمئن باش که قالیباف برای این نامزد شده تا بتونه جلوی افرادی مثل مرتضوی رو بگیره ... خودم تا حالا گفته که برای انجام خدمات بیشتر و بهتر کاندیدا شده! سکوتش از رضایت نیست! دلش اهل شکایت نیست! بزار رئیس جمهور بشه اونوقت با امسال علیزاده و مرتضوی برخورد جدی می کنه! البته اگه رئیس جمهور این قدرت رو داشته باشه

Blogger Nikahang's Blog said...
دوست عزیز، مرتضوی و ...مشکل اصلی نیستند، بحث من بر سر نگاه کلی حاکم بر نهادهایی است که قوه مجریه و رئیس آن، امکان نفوذ به آنها را ندارد. امیدواری بیش از حد به یک نفر که عضوی از همان ساختار است، کمی زیاده روی است.

Anonymous Anonymous said...
سلام بر نيکان

من هم با دوستمون موافق‌ترم. من فکر می‌کنم وقتی ما حوادث رو به جای روندها برای تحليل رفتار اشخاص به کار می‌گيريم، از انصاف خارج می‌شيم. چيزی که من در مکالمه‌ی قالی‌باف و حنيف می‌فهمم اينه که فرمانده‌ی نيروی انتظامی برای مساله‌ی وبلاگ‌نويسان چندين جلسه با خود وبلاگ‌نويسان و ديگران داشته و سعی کرده موارد رو پيگيری کنه. قالی‌باف به حنيف گفت: شما در اون جلسه نگفتيد که به من گفته شده نامه بنويس و يا با چک و لگد کتک خوردم. بلکه گفتيد با دست به صورت من زدند. و حنيف هم نگفته الا و للا نخير شما دروغ می‌گيد. اين خودش مساله‌ی مهمیه. بعد هم اينکه در يک سيستم اجرايي، بسياری از چيزها دست مدير نيست. چرا که کارمندانی وجود دارند که رسمی شده‌اند و شما نمی‌توانی يک شبه همه‌ی آنها را اخراج کنی. ما داريم شکنجه‌های وبلاگ‌نويسان رو (که تازه معلوم نيست چقدر درست بگن. از عدم پافشاری‌شون مشکوک هستم. و همچنين از اينکه در ارگان حمايت از دکتر معين، اقبال، مطلب می‌نويسند، گرچه اصل بر برائت است) به حساب قالی‌باف می‌گذاريم و تمامِ عملکردِ اون رو فراموش می‌کنيم. نبوی به راحتی می‌گه قالی‌باف توی ارتش بوده. به راحتی می‌گه قالی‌باف خلبان هواپيمای جنگیه. مطالبی که صحت نداره. من فکر می‌کنم رئيس يک لشکر، يک ارگان نظامی و يا وزير دفاع، اصلا قابل مقايسه با رئيس نيروی انتظامی نيست. چرا که نيروی انتظامی تنها چيزی که نيست نظامیه. تعاملات نيروی انتظامی همگی با جامعه سر و کار دارند، ولی يک فرمانده‌ی نظامی هيچ ارتباطی با جامعه ندارد. تنها زمان جنگ است که وجودش معنی‌دار می‌شود. نيروی انتظامی هميشه با مردم سر و کار دارد. بگذريم... من فکر می‌کنم ما اصلا متخلق به انصاف نيستيم. قالی‌باف بيچاره... البته کسی که کانديدای رياست جمهوری می‌شه بايد انتظار اين ها را هم داشته باشه...