تا صبح از ترس چند باراز خواب پریدم.
برای آنکه مطمئن شوم هنوز مشنگیهای یک کاریکاتوریست عصبانی را دارم، دو سه تا طرح کشیدم و باز خوابیدم.
مردهشوی سیستم پزشکی کانادا را هم بردم.
در ضمن آدم نازی- نازیای مثل من غلط زیادی می کند توی پلهها سرش گیج برود.
خدمت مهدی جامی ملکوتی هم عرض کنم که اتفاق خاصی نیافتاده، شاید فقط در بالا و پایین رفتن از پلهها محافظهکار شده باشم!
خدا بگویم این سید را چهکار نکند. خودم هم متن را میخواندم نگران می شدم.
تازه الآن متوجه درد در جاهای دیگر بدنم شده ام... انگاری آدم موقع زمین خوردن فقط کله اش به جایی نمیخورد.
می خواهم دو سه روزی سیاسی-میاسی ننویسم. خدا کند آقایان دست نگه دارند و شکر زیادی نخورند...
مجددا از همه بر و بکس بلاگر و نابلاگر خیلی خیلی ممنونم.
یک آدم نسبتا سرشکسته
خوشحالم حالتون خوب شده و همچنان در حال نوشتن هستید
آره اون مطلبی که درباره شما نوشته شده بود جوری بود که آدم فکر می کرد خدای نکرده رفتین تو کمای برگشت ناپذیر
موفق باشید