اول، قرار بود سه روز سیاسی ننویسم، که ننوشتم. اثر بزرگش هم خراب شدن حال و احوالم بود! همه به سیگار و مشروب و زن و ... معتاد می شوند، ما به سیاست!
دوم،این ماجرای کت و شلوار خانم ابتکار هم خیلی جالب شده. مگر اشکالی دارد؟ زیر چادرش کت دامن پوشیده و خیلی هم اسلامی است. من یک سال تمام در روزنامه زن کار می کردم و کسانی که آنجا چادر سرشان بود، به هیچ وجه زیر آن کت و دامن نمی پوشیدند، در ضمن ما که چیزی ندیدیم! در اینجا هم خانمها کت و دامن می پوشند، ولی رویش را با چادر نمیپوشانند(سواد ندارند!).
سوم، مگر برای انتصابات ثبت نام هم میکنند؟
چهارم، بر و بچههای
روز دارند تمام تلاششان را می کنند تا این روزنامه الکترونیکی خاصتر باشد و جذاب تر. البته این مساله زمان می برد. حتما کار این مجموعه را نقد کنید!
پنجم، خبرهای بد تمامی ندارد! همین الآن خبر رسید که شوهر خالهام که در ولایات متحده به خاطر سرطان مدتها تحت درمان بوده، از سوی پزشکانش جواب شده و به او گفتهاند که امیدی به ادامه زندگی نداشته باشد و از آخرین روزهایش لذت ببرد. حالا چه کسی می تواند قبض تلفن خالهام را بپردازد، خدا می داند! بنده خدا با توجه به سختیهایی که کشیده، حتما به بهشت خواهد رفت.
ششم، امشب می خواهم ناپرهیزی کنم و به سینما بروم تا فیلم "قلمرو ملکوت" را ببینم.