دوران نا پخته سید محمد خاتمی را باید دوران معصومیت نسبی اصلاحطلبان دانست. دورانی با قربانیان ریز و درشت و البته با پرهیز از درگیر شدن و استفاده از نیروهای مردمی.
از روز بعد از تایید صلاحیت معین با حکم حکومتی، دوران جدیدی شروع شده است. دورانی که باید تکلیف را با کل ساختار نظام مشخص کرد. یا اصلاحطلبان به نظام محتاج هستند یا بالعکس، نظام به اصلاح طلبان وابسته است. باید پذیرفت که هر دو حالت وجود دارد، ولی نکته مهم چربش گزینه دوم است. وقتی عباس عبدی نظریهاش را در غالب نوشتار"خروج از حاکمیت" منتشر ساخت، میتوانستی وحشت را در چشمان راستیها ببینی. همگان دانستند که حساسیت ویژه راستیها برای حذف عبدی همین بود و بس، و ماجرای پرونده نظرسنجی تنها بهانهای بود برای در بند کردنش.
امروز، وقتی حجاریان ماجرای نامه رهبری با عفو زندانیان در اواخر سلطنت شاه را مقایسه می کرد، میشد فهمید که کارد به بد جای استخوان دو طرف رسیده است. اگر اصلاحطلبان حکومتی، این بازی را از دست بدهند، مرگ اصلاحاتی که حجاریان صحبتش را می کرد، عینیت می یابد. اگر بازی را در دست بگیرند، تازه سناریوهای جدیدی شکل خواهد گرفت: قدرتمند کردن اصلاحات یا زندهنگه داشتنش برای حفظ موازنه قدرت و معاملات سیاسی و اقتصادی.
اگر دقت کرده باشید، مشارکتیها در طول چند ماه گذشته اصلا به هاشمی گیر ندادهاند، چرا که میدانند باید برای حفظ دستآوردهای اقتصادیشان روابطی که در این چند سال تقویت کردهاند، مراقب روز مبادایی باشند که هاشمی قدرت را در دست بگیرد. مطمئنا نمی خواهند پارس جنوبی را یکشبه از دست رفته ببینند. شایعاتی هم که حول و اطراف مذاکرات پنهانی سران سازمان مجاهدین و مشارکت با ستاد هاشمی بر سر زبانهاست، هر چند بهزاد نبوی حرفهای دیگری زده، نشاندهنده فاز جدید سیاسی پراگماتیستهای ۲ خردادی است.
در صورتی هم که معین در بهترین شرایط رای بیاورد، باز به هاشمی برای موازنه قدرت و همراهیاش در چهار سال آینده نیاز خواهند داشت. البته اگر فضا به سمتی برود که حجاریان می خواهد، میزان سازش با هاشمی به حد اقل خواهد رسید.
ادامه دارد