هر چهار سال یک بار، میلیونها نفر مردم «آگاه» همیشه در صحنه، بر اساس «تفکر» و «تعقل» در انتخابات شرکت می کنند تا فردی«صالح» را به مدیریت ارشد کشور برسانند...
اولا، به نظر من، بخش عمده مشارکت مردم، از روی عادت است. ترک عادت هم موجب شیوع امراض عدیده است.
ثانیا، عده بسیار زیادی برای گرفتن حال طرف مقابل، به کسی رای می دهند که اصلا در حالت عادی حاضر به تحملش نیستند.
ثالثا،وقتی کسانی که احتمالا شایستگیهای مدیریتی دارند ولی در هرم قدرت نبوده اند، امکان بروز نخواهند داشت و شایستهها تنها بر اساس روابطی که در محدودهای خاص قابل تعریف است شناخته میشوند.
رابعا، تا زمانی که ما ساختاری حزبی، آنهم از نوع نسبتا پیشرفته و قابل قبولش نداشته باشیم، این بازی به روشی احمقانه ادامه خواهد داشت.
خامسا، وقتی ساختار قدرت در ایران شبه قبیلهای است، بر چه اساسی میتوان به کارکرد انتخابات در جهت دموکراتیک شدن لایههای بالایی قدرت امیدوار بود؟ حتی در دموکراتیکترین حزب فعلی، بالا آمدن افراد بر اساس معیارهای شایستگی نیست، و دموکراسی حد اکثر پوششی است شعارگونه.
******************
راستش هر چه یاد گرفتهام این بوده که مدیر خوب کسی است که قدرت تطبیق مجموعهاش را با جهان خارج داشتهباشد، تحت تاثیر متملقان و بادمجان دور قابچینها نباشد، امکان رشد زیردستان شایسته را نه بر اساس منافع سیاسی که بر پایه اصول مدیریت فراهم کند، معتقد به توسعه پایدار باشد، اقتدارش شعاری و پوچ نباشد، به لحاظ روانی، اقتصادی،سیاسی و...سالم باشد و ...
هر چه فکرش را می کنم، علاوه بر اینکه شرکت در انتخابات(حد اقل در باره خودم بحث میکنم) و رای دادن را بیخود میدانم، هیچ کاندیدای مناسبی هم در میان کسانی که احتمالا تایید صلاحیت خواهند شد مشاهده نمیکنم!
مشارکت در فعالیتهایی اینچنین، یکی از شاخصههای چهارگانه «شهروند» است، خدا را شکر میکنم که از حقوق شهروندی ام به لطف عرضه ریاست محترم جمهوری فعلی، سید محمد خاتمی، محروم شدهام!