سعید حجاریان چند سال پس از پیروزی در انتخابات دوم خرداد ۷۶ گفت که قصد ما از حضور، ایجاد یک اقلیت قوی بود که بتوانیم سالها بعد قدرت سیاسی را بدست بگیریم و ... به عبارت بهتر، در آن سال انتظار پیروزی نداشتیم.
این شاید بهترین توجیه فقدان استراتژی اصلاحطلبان، از سوی استرتژیست اصلی اصلاحات باشد. یعنی چون منتظر پیروزی نبودیم، نمیدانستیم باید چه کار کنیم، و باری به هر جهت، وقتی که بردیم، نمیدانستیم چطور این جریان سیال را هدایت کنیم.
باد آورده را باد میبرد، پیام روشن و دوست داشتنی دوم خرداد، پوسید و گندید. چرا؟ چون مراقبش نبودند و نبودیم! همه تقصیر را گردن جناح راست انداختیم و حواسمان نبود که خودمان داریم دسترنجمان را به نابودی میکشانیم. از ترس راستیها، خفهاش کردیم.
متاسفانه بعد از پیروزی در انتخابات اول، همه تخم مرغها را در سبدی بی حفاظ گذاشتیم، جوجهها نیامده از بین رفتند و چهره جدیدی ساخته نشد. کدام یک از مدیران ارشد فعلی ثمره واقعی تغییرات ساختاری سالهای اخیر است؟ کدام چهره سیاسی پیشرو در این چند سال متولد شد؟ چه کسانی جانشینان مناسبی برای جوانهای سابق هستند؟
شاید در مطبوعات که رقابت آزادتری در جریان بوده، چهرههای شاخصتری قد علم کرده باشند. کسانی که در سالهای ۷۶ تا ۷۹ توانستند در بازار آزاد مطبوعات برای خود مخاطبانی دست و پا کنند، امروز بدل به وزنههایی شده اند که مطمئنا در سالهای قبل از دوم خرداد، امکان رشد و تعالی چندانی پیدا نمیکردند. اگر بخواهم بزرگترین موفقیت این سالها را بنویسم، تنها این بخش به ذهنم می آید، آنهم اگر از دست حیلههای نادیدنی مهاجرانی و دار و دستهاش در امان میماند...
ادامه دارد