اول-دعوای نیما راشدان و حسین درخشان سرلحاف هاشمی یا کت یقه چرک احمدینژاد و...بحث بامزه ای است که باید در جای دیگری به آن پرداخت. ولی در مورد نقش وبلاگ، معتقدم که هر چیزی را باید در حد و اندازه خودش بررسی کرد، نه آنچنان مثل نیما توی سرش زد، و نه مثل حسین از آن دکان ساخت.
این چند خط را با منطق خود بزرگ بینانه مدل هودر می نویسم!همینکه تا این لحظه کلی فحش و بد و بیراه از بچههای مشارکتی بابت مطالب و کاریکاتورهایم در نقد مشارکت و دکتر معین و ...گرفتهام، کاملا متوجه شدهام که نقش وبلاگ کم نیست. و از سوی دیگر همینکه بچههای طرفدار معین نتوانستند از طریق وبلاگ رای او را چند برابر کنند، میفهمم ماجرا ازچه قرار است!
دوم- برایم کاملا تعجب آور است که بچههای مشارکتی رای نیاوردن معین را منتسب به تحریم کنندگان و یا منتقدانش میکنند، و اصلا به این نمی پردازند که معین کدام صفت قابل توجهی برای کآندیدا شدن داشت؟ آیا سرمایهگذاری روی او اشتباه نبود، چقدر توانست مخاطبانش را مجاب کند؟ و...بله، معین آدم بدی نبود، ولی کدام امید را در دل مردم بوجود آورد که قویتر از خاتمی خواهد بود؟ قولهایش؟ مگر خاتمی قول نداده بود؟
در مورد کروبی، باید گفت که تحلیلهای ما بر اساس محیط بسته دور و برمان است. شاید برای خیلی از ما که میتوانیم کامپیوتریی تهیه کنیم و به جای سگدو زدن و نان درآوردن، وبلاگ می نویسیم، ۵۰ هزار تومان رقمی نباشد، ولی کروبی به هر صورت مخاطبان خودش را یافت. در ضمن، حرفهایش برای مردم قابل فهم بود.
در مورد احمدینژاد، هنوز باور ندارم با رای طبیعی بالا آمده باشد(مگر اصلارای دادن کاری طبیعی است!!). او نماد انصار حزبالله است. دگم!
میزان رای هاشمی، برای من و امثال من قابل انتظار بود، حد اکثر ۲۵% قابل پیشبینی بود، بر خلاف نظر اطرافیانش که آنرا بالاتر از ۴۰ در صد برآورد می کردند. تبلیغات انگلیسی هاشمی جای بحث فراوانی داشت، همینطور تضادهای ستاد او.
بقیه هم کشک...
سوم- معتقدم بابت سکوت اخیر خاتمی، باید حسابی به او تاخت. دیگر ایمان آورده ام که خاتمی موقع گفتن دم فرو میبندد و موقع خاموشی، سخنرانیاش می گیرد!
چهارم- درست است که جبهه دموکراسی خواهی فراموش خواهد شد(تاریخ مصرف داشت!)، ولی باید کاری کرد.