اخبار و نوشتههای چند ماه گذشته را که بازخوانی میکنم، به چند نکته جالب پی میبرم. مهمترینش اینکه اکثر تحلیلگران ما از تاریخ نگارش گرفته تا سیاسی نویسش، نمی توانستهاند نتیجه انتخابات را پیشبینی کنند. بحثهای مشارکتیها هم در مورد ظهور فاشیسم هم بیشتر برای ترساندم مردم و وادار کردنشان به رای دادن بود. بحث "استراتژی ترس" که در جلسه وبلاگ نویسان با معین هم مطرح شده بود...
به هفته قبل از انتخابات مرحله اول که میرسم، به امیدهای وحشتناک و بی بنیادی بر میخورم که خندهام میگیرد! بعضی منتظر دوم خردادی دیگر هستند، برخی خیال میکنند راستها چنان شکستی خواهند خورد که دیگر سربلند نخواهند کرد، و ...
از همه جالبتر اینکه کسی روی مهدی کروبی شرط نبست! چه کسی فکرش را می کرد که شیخ ۵۰ هزار تومانی تا بدین حد مدعی شود؟
ماجرا ساده است. ما فقط خودمان را می بینیم و نه مردممان را! انگار تافتههای جدا بافتهای هستیم که داریم به همه نشان میدهیم که چند مرده حلاجیم.
از آن بدتر و کثیفتر، افتادن بسیاری از روزنامهنگاران به دام صاحبان پول و قدرت بود، تا شاید بعدها از این ارتباط سود بیشتری نصیبشان شود. و بدتر از آن، اینکه صاحبان قدرت خیال کردند، روح این نویسندگان هم متعلق به آنهاست! و جالبتر اینکه این جماعت "اتاق فکر"ی، به کاری که میکردند، اعتقادی نداشتند.