یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, July 12, 2005
عکس‌های جا مانده


این هم دستان مبارک بنده، همراه چهره نورانی گی بادو.

این قایق را خاطرتان هست؟ تئودور؟ در برنامه بچه‌ها؟ گفتم قبل از رفتن از این شهر تاریخی-تاخیری اندکی مستندات جمع کنم!

بیکار باشی و پر رو و بخواهی از مراحل فرود آمدن عکس بگیری!

3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
Be pir be peyghambar be harchi ke bavar dari Flickr ozv shodan hich eshkali nadare!

Anonymous Anonymous said...
salam..aghaye kosar shoma ham ke ghorbat neshin shodin..dige karikator nemikeshin..ma delemoon lak zade ha!

Anonymous Anonymous said...
ببخشيد اگه اين كامنت مزاحمتون هست...اين روزها و بهتر بگويم اين ساعات و لحظات "واسلاو هاول"ايران در حال دست و پنجه نرم كردن با مرگ است.باور كنيد حالم از خودم بهم مي خورد.چرا كاري نمي كنيم؟بگذاريم گنجي بميرد؟؟؟نمي دانم چه بايد كرد ، ولي هركاري و هر چيزي به ذهنتان مي رسد را فرياد بزنيد و بگوييد.كجايند آزادي خواهان؟؟؟چرا كسي يك راه عملي پيشنهاد نمي دهد؟

هيچ چيز با گذشت زمان آسان تر نمی شود
ما خسته تر می شويم
و تنهاتر
و پذيرش چيزها آسان تر می شوند
همين.

تا خسته تر نشديم و تا خاتمي هست يه كاري كنيم.راستي چرا خاتمي كاري نمي كند؟اندك آبرويي كه در بين مردم برايش مانده را از دست ندهد.مگر خاتمي يادش رفته گنجي را؟شايد نمي داند كيست.آقاي ابطحي شما كه سنگ خاتمي را به سينه مي زنيد....شما به يادش بياوريد.باور كنيد خاتمي اين كار از عهده اش بر مي آيد.هر كاري را نتوانست انجام دهد اين يكي را مي تواند.آقاي خاتمي نام نيكي از خودتان به جاي بگذاريد.
من پيشنهاد مي كنم كه هر چه سريعتر نامه اي تنظيم شود نسبت به خاتمي.يادش بياوريم سوگندي را كه براي حفظ جان و ناموس اين مردم خورده است.حتي اگر شده خواهش كنيم از خاتمي.آقاي خاتمي قدم آخر را خوب برداريد.در نظر داشته باشييد كه امر كوچكي نيست...جان گنجي است،اگر شده بايد به هر راهي كه به نظر مي رسد متوسل شد.كوتاهي نكنيم كه فردا حسرت خوردن بي فايده است.براي اين كار ميتوانيم همه به وبلاگ آقاي ابطحي ميل بزنيم.هر كسي يك ميل.موضوع را توي وبلاگتون حتما بنويسيد.اهميت موضوع فراموش نشود.

اي خونين چشم و اي خونين دست به راستي كه شب رفتني است نه اتاق توقيف ماندني است و نه حلقه هاي زنجير، نرون مرد ولي رم نمرده است با چشم هايش مي جنگد و دانه هاي خشكيده ي خوشه اي دره ها را را از خوشه ها لبريز خواهد كرد"

فرياد