نامه و دفاعیه دکتر قاضیان را که خواندید، سری به
اینجا بزنید...
اسم حاج کاظم را چند بار شنیدهام. بار اول در بند ۲۰۹، یکی از زندانیان تعریف میکرد که سال ها قبل در دوران صدارت حاج کاظم، او را قپانی آویزان کرده بودند و حسابی کتک خورده بود...و یا چنان با کابل به کف پا و ساق زندانی می زدند که طرف از پشیمان شدن هم خسته می شد و دیگر نایی برایش نمی ماند. ظاهرا حاج کاظم روشهای مختلفی داشته که او را در این زمینه منحصر به فرد کرده است.
بار دوم در یکی از جلسات دوستانه پرسش و پاسخ بود که تهدید میکردند مرا به حاج کاظم میسپارند تا حرف بزنم. من هم خودم را به آن راه زدم که مگر مصطفی کاظمی هنوز کار میکند؟ ادامه ندادند و من خیال کردم زدهام توی خال و حالشان را گرفته ام...
چند بار هم از زندانیان سابق که به قول خودشان حسابی بوسیله حاجی "کیسه کشی" شده بودند ماجراها را شنیدم.
گذشت و گذشت تا اینکه اسمش را دیشب خواندم! نمیدانستم که طرف موتلفهای است. سال ۷۹ بود که کاریکاتور عسگر اولادی مسلمان را کشیده بودم، دوستی از آن سوی آب به من اعلام خطر کرد که برایم دردسر میشود، و نباید با اینها شوخی کرد، چون هنوز در سازمان زندانها نفوذ دارند. الآن تازه دوزاری ناقابل من افتاد که منظور چه کسی بوده است!!!
بگذریم،
اینجا را هم بخوانید تا بدانید بر بندگان بی پشتوانه چه رفته است...