یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, July 23, 2005
سیبیل بابام نمی چرخه! چون دوچرخه‌ام رو دزدیدن...
قیصر...کجایی، دوچرخه داشِتو بردن...
امروز، باید گلی خوشبوی را به دست محبوبی می‌رساندم تا به دیار یار ببرد. سر ساعت هم باید سر کار می‌رسیدم...محاسبات نشان می‌داد که با دوچرخه سریع‌تر خواهم رسید تا اینکه دو مسیر متروی متقاطع را طی کنم...به قول فیثاغورث و رفقایش(یادم رفت کدامشان) مسیر وتری کوتاه‌تر می شد...

آقایی که شما باشید، به موقع سر کار بودم، هنگام زنگ تفریح یک ساعته هم دوچرخه دو قفله ما سرجایش بود، دستی هم به سر و کولش کشیدیم تا بی‌صبری نکند...

ساعت دو و نیم از اداره خارج گشتیم تا اندکی سواری کنیم و از شب تورنتو عکاسی، که دچار زرشک و شیشکی آب‌دار شدیم...
خلاصه، ویتوریو دسیکا بره جلو بوق بزنه،دزدای اینجا با حال‌ترند!...