شاید یکی از علل فقدان اعتبار تحلیلگران، نگاه بازاری بعضی از آنها باشد. نمیخواهم بگویم که روزنامهنگار باید نگاهی ایدئولوژیک به همه چیز داشته باشد، ولی نگاه بازاری که فقط سود حالیاش میشود، باپریدن از این شاخه به آن شاخه اعتبارش را در قمار بازی سیاسی به نابودی میکشاند.
یا کار ما اطلاعرسانی و تحلیل بر پایه اطلاعات است، یا نیست. اگر هست، پس به گمان من راه عوضی رفتیم، و اگر نیست، در چالهای افتادیم که خودمان با دست خود کنده بودیم.
یک مثال ساده از جماعت اتاق فکر برایتان بزنم: چند ماه پیش، یکی از این دوستان که سالها رگ گردنش را در مقابل منتقدان مشارکت کلفت میکرد، با پیشنهادی دندانگیر، به اتاق فکر پیوست. دوستان از او پرسیده بودند دلیل تغییر موضعاش را، گفته بود روی اسب مرده شرط نمی بندد(مشارکتیها). یک وجه ماجرا درست از آب در آمد. ولی طرف "کدو" را ندید.
دوستی دیگر هم توجیه میکرد که فردا که هاشمی بیاید، سهم بیشتری از قدرت مطبوعاتی نصیبش میشود، و به همین دلیل باید از آبرو هزینه کرد.
متاسفانه یاخوشبختانه، بسیاری از دوستان آنقدر در این جریان افتادند که بیرون گود را ندیدند. نظرسنجیهای هر چند ساده انگاره خودشان را تحلیل نکردند و بر پایه همان برداشتها مسیر را کج تر طی کردند.
از سوی دیگر، اعتماد بیش از حد بسیاری از دوستان مشارکتی به حزب و نامزدش، بحث را جالبتر کرد. تراشیدن صفاتی برای معین که شاید خودش هم از وجود آنها خبر نداشت، شاهکار بود. ندیدن سوابق او در سالهای شصت و تلاش برای فرار او از پاسخگویی کار بعضی از روزنامهنگارانی بود که دانستن را حق مردم می دانستند.
شاید موفقترین گروه میان "چپ"ها، مشاوران کروبی بودند، که توانستند او را تا به این منزلت بکشانند که هنوز عدهای او را نفر دوم واقعی دور اول میدانند. مطمئنا در دور دوم او رقیب سختی برای هاشمی میشد. هر چند اعتقاد دارم شعار پنجاههزار تومانی کروبی خیلی هستهای بود، ولی گرفت! بچههای مطبوعاتی دور و بر کروبی واقعیتها را بیشتر درک کردند تا احساساتیهای دور و بر معین.
تحریم که به کل وجود خارجی نداشت! تنها فایدهاش این بود که الآن مشارکتیها رای نیاوردن معین را تقصیر این جماعت میاندازند! انتقادی که بر تحریمیها وارد بود، نداشتن برنامه برای بعد از انتخابات بود. نکتهای که حساسیت زیادی هم بر انگیخت. سوال اینجاست: برنامه احزاب شکست خورده دوم خردادی برای بعد از ناکامیشان چیست؟ شاید سخنان اکبر گنجی و عدم اعتمادش به اصلاحطلبان حکومتی، رای خیلیها را زد، و ...
آمار غیر رسمی نشان میداد که ۴۰ روز پیش از انتخابات، میزان مشارکت کمتر از ۴۰% است. اگر تحریمیها موفق بودند، آمار نهایی بآلاتر از پنجاه در صد نمی شد و شاید به کمتر از ۴۰% پیشبینی شده میرسید. همیشه در انتخابات، در صدی حال رای دادن ندارند. در انتخابات اخیر رقم مشارکت نسبت به دوم خرداد کاهشی قابل توجه داشت، ولی در حدی نبود که تحریم را کارساز کند.
ادامه دارد