یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, July 06, 2005
Credibility-4
انتخابات اخیر ثابت کرد که بخش اعظم کارشناسان سیاسی ما نیاز به مرور جدی آموخته‌های قدیمی و بازآموزی دارند. تعداد بسیاری از تحلیل‌گران مدعی، نیازمند بررسی روش‌های تحلیلی آدم‌های موفق در عرصه‌های جهانی هستندو...

وقتی انگیزه‌های سیاسی خودمان را با تحلیل مخلوط می‌کنیم، و از سر اتفاق یا هر دلیل دیگری، شرط بندی ما غلط از آب در می آید، اعتبارمان را از دست می‌دهیم. چه آدم معروف با سابقه‌ای باشیم، و چه عضو جوان اتاق فکر. وقتی اعتبار یک آدم کارکشته زیر سوال می‌رود، هر جه از آن به بعد بگوید، هر چند درست، داستان محسوب می‌شود. و وای به حال نویسنده‌ای که داستان نویس خوبی هم نباشد، اندک اندک جمع خوانندگان پراکنده خواهند شد...اندک اندک جمع مستان می‌روند...

یکی از خطاهای بزرگ ما منتقدان، فراموشی اصول بوده است. یادمان رفته که کارمان زیر سوال بردن عملکرد کسانی است که ادعای پاسخگویی دارند، و باید بگویند که برای آینده چه دوخته‌اند که ملت به ایشان اعتماد کنند؟ اگر اینان از پس ما بر آمدند، پس از پس رقیب خودشان هم بر خواهند آمد! وقتی طرف توجیه خودش را باور نمی‌کند و تو را به سکوت دعوت، یک جای کار ایراد دارد! در همین انتخابات سعی کردند چند در صد انتقادهایی که از مشارکت یا هاشمی می‌شد را مسکوت کنند؟ یا با زیرکی از کنارشان در بروند؟ جالب‌تر اینکه بعضی از منتقدان سابق جزو سرپوش‌گذارندگان بودند. شاید همین منتقدان می‌توانستند با تشویق کاندیداها به پاسخ‌گویی، بار مهمی را از دوش ایشان بر دارند، ولی مگر می‌شد؟ ما وقتی سر سپرده می‌شویم، دیگر بینایی‌مان را هم از دست می‌دهیم. ما ندیم پادشاهیم نه ندیم بادمجان!

الان بعد از این سال‌های پر پیچ و خم دریافته‌ایم که ما را فقط برای انتقاد از جناح مقابل می‌خواسته‌اند و بس. اگر سیاست‌های خودشان را در حوزه‌های مختلف زیر سوال ببری، مغضوب می‌شوی. اگر بر تو فشاری وارد آمد و داشتند تو را له می‌کردند، جماعت دوم خردادی دست در جیب می‌کند و سوت می‌زند و از کنارت عبور می کند( شاید هم بگوید به هسته چپ اسب حضرت عباس)...

تا چند روز دیگر دوم خردادی‌های مدعی، از قدرت کنار می‌روند و بی‌خبر از سختی‌هایی که بسیاری برای ایشان متحمل شده‌اند، دوران تبعید از قدرت را دوباره از نو تحمل می‌کنند...این بار طولانی تر. این بار، بدون اعتبار شده‌اند و کسی حرف‌های چوپان دروغگو را باور نخواهد کرد. نه! نخواستند دروغ بگویند، ولی زورشان آمد حرف راست را هم بزنند. اینان جویای حقیقت نبودند. نخواستند واقعیت‌ها را ببینند، و از امروز سعی خواهند کرد از نو دموکرات مسلک شوند...

آیا ما منتقدان باز هم عصا نابینایان به دست خواهیم گرفت و عصا کش یکدیگر خواهیم شد؟ با این بی اعتباری؟