یکی از مسائلی که باعث شد بعد از انتخابات، بخش عمدهای از تحلیلگران اعتبار خودشان را از دست بدهند، موضعگیریهایشان بود. اگر تحلیل گری طرفدار معین است و می بیند معین دارد از دست می رود، باید یادش انداخت که شارح است نه داستانپرداز.
انتخابات اخیر حد اقل برای بخشی از ما این فایده را داشت که در روش کاری خود بازنگری کنیم. افتادن در دام بازیهای گذرا ولی فریبنده سیاسی اشتباه بزرگی است. اگر ما چشمانمان را ببندیم، پس وای به کسی که بر پایه تحلیلهای ما می خواهد قدم بردارد!
وقتی شب انتخابات مرحله اول خیال میکنیم که معین برنده است و روز بعد از انتخابات تق ماجرا در میآید، بهتر است به خود بیاییم. آمار به نفع احمدینژاد است، بعد در مرحله دوم میگوییم آمار آنها الکی است، و هاشمی رای خواهد آورد. آخر بر چه پایهای؟
یک انتقاد عمده ما به راستیها در سالهای بعد از دوم خرداد، بی اعتباری تحلیلهایشان بود. اینکه بدون تشخیص ساختار جامعه و نیازهایش میخواستند مدیریت جامعه را بدست بگیرند...
اما چه عواملی باعث کاهش اعتبار دوم خردادیها شد؟ خالی بندی!
ادامه دارد