رامین جهان بگلو را یک بار در تورنتو دیدم. راستش از خودش خوشم نیامد، ولی حرف جالبی زد که دائما در ذهنم بالا و پایین میرود:
"روشنفکر، کسی است که به دنبال حقیقتی دست نیافتنی روان است"... آن روز به این تعبیرش خندیدم، ولی مدتهاست که دارم به آن میاندیشم. شاید این کلام از او نباشد، ولی به هر حال این جمله را به او مدیونم.
آنچه در این دو سال تبعید آموختم، زیاد نبوده است، ولی تا حدی که توانستم، فارغ از تبلیغات و ظاهرسازیهای سیاسی به مسائل نگاه کردم. سعی کردم به اعتقادات سیاسیام مرخصیای طولانی بدهم و وابستگیهایم را به حد اقل برسانم.
نمیتوانم بگویم به نتیجه مشخصی رسیدهام، ولی میتوانم بگویم که به این نتیجه رسیدم که بسیاری از کارهای گذشته که تنها بر پایه تبلیغات بدون پایه سالهای ۷۵-۸۲ بود، میتوانسته خطا باشد.
شروع از نقطه صفر برای من اصلا آسان نبوده و فشارش بسیار زیاد بوده است، ولی به من جرات داد که دیدگاههای رسوب کرده را بتکانم و از نو بیاندیشم.
هنوز که هنوز است، چیز زیادی دستگیرم نشده، ولی همین هیچ، از هیچی که در دوران اصلاحات به ما تلقین شده بود، بیشتر مینماید. این هیچ جدید حاصل غذای فکری جویده شدهای نیست که به خوردمان دادند...هیچ جدید من حاصل شنیدن صحبتهای همان جلسه کوتاه رامین جهانبگلو است.
این هیچ جدید را دوستتر دارم...