یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, August 19, 2005
دایناسوری که می‌خواست رییس جمهوری شود ولی مهاجرت کرد
اول- امروز سالگرد اولین ازدواج مهاجرانی است. این روز فرخنده را به ایشان و جمیله خانم کدیور تبریک می‌گوییم. اینکه گفتم اول، نه برای ایجاد سو تفاهم، بلکه حسن تفاهم است! هر مرد مسلمان اگر بتواند عدالت را میان چند تای دیگر هم برقرار کند، دومی، سومی و چهارم نوشش باد! و غم دوری از حوریان فراموشش باد!
در ضمن آقای مهاجرانی از اتهام افترا در خلاصی پیدا کرد، انشا‌الله از اتهام های دیگر مثل ترک نفقه و عدم پرداخت مهریه که به دادگاه خانواده کشیده شده با تفاهم بیرون بیاید(البته وکیلشان). اگر پارسال عکس‌ها را محمد قوچانی چاپ کرده بود و عطریانفر مانع نمی‌شد، احتمالا بازی جالب‌تر شده بود...وکیلم؟ با اجازه بزرگ‌ترهای فامیل و غیره، ....بعد از بار سوم....بعله!

دوم- آقای مهاجرانی اخیرا در موضع منتقد مشفق نظام مقدس برای روزنامه الشرق‌الوسط می‌نویسد. کاش همان مطالب را در وبلاگش می‌آورد تا بیشتر بهره می‌بردیم:

مهاجرانی در مقاله خود مثالی از «دایناسور» آورده است که چگونه این حیوان قوی جثه و نیرومند نتوانست زندگی و بقاء خود را تضمین کند و برخلاف بسیاری از حیوانات ضعیف نسل آن منقرض گشت. از نظر مهاجرانی دایناسور با داشتن قدرت فوق العاده ، فاقد توانائی سازگاری با محیط پیرامون خود و فضای خارجی بود. آنچه که مهاجرانی میخواهد به آن اشاره کند این است که جمهوری اسلامی همانند دایناسور به قدرت توهمی خود مینازد اما نه رابطه خوب و سالمی با ملت ایران دارد و نه میتواند روابط مسالمت آمیز با دیگر ملل جهان ایجاد نماید.
به نقل از ایران امروز

خواندن همین چند خط که بسیار هم جذاب است مرا به فکر فرو می برد؛ مهاجرانی در ایجاد، حفظ و انحراف این رژیم قدرت‌گرا کجای کار بوده است؟ نماینده تندخوی دور اول که برای ارتقا دوست داشت دائما دهان مبارک ملی مذهبی‌ها را سرویس نماید، و بعدها معاون نخست‌وزیر و رئیس جمهوری شد و مایل بود دوران ریاست جمهوری را برای هاشمی طولانی‌تر کند، و سه سالی را هم وزیر فرهنگ بود و چند مدتی هم گفتمان و گفتمال تمدن‌ها می‌کرد، و الان هم به مرکز اصلی " اسلام سیاسی" مهاجرت کرده است، می تواند بگوید نقش خودش در این میان چه بوده؟ توجیه قدرت؟ و...؟

یادم نمی‌رود وقتی از شاگردانش در باره کلاس‌های درسش در دانشگاه برای رشته‌ انیمیشن می پرسیدم، یکی از آنها شرط می‌بست که این آدم قدرت‌طلب دارد برای ریاست جمهوری خودش را آماده می کند. وقتی از او در باب قدرت پرسیده بودند، به دور سو خیره شده بود و به فکر فرو رفته بود. همکارم اسد بیناخواهی که شاگرد کلاس بود تعریف می کرد که چند بار کلمه قدرت را با لذتی خاص تکرار کرده بود.گمان سال ۷۳ یا ۷۴ بود. همان سال‌ها با چند نفر که او را از دوران دانشجویی خوب می‌شناختند صحبت کردم، جمله‌گی او را قربانی کننده یاران برای رسیدن به قدرت بیشتر می‌شناختند. انگار همه باید برای او پله می‌بودند.

روزی که در دفتر گل‌آقا با همین آقای صحفی که آن موقع رییس موزه هنرهای معاصر بود نشسته بودیم، بحث مهاجرانی که نامزد وزارت ارشاد بود به میان آمد...خدایش بیامرزاد صابری را، با چند نفر تلفنی در باب مهاجرانی حرف می زد و در باب کارکرد آینده او...راست می گفت، مهاجرانی وزارت را برای وزارت می خواست نه برای کار فرهنگی. وزیر واقعی مسجد جامعی(مردی برای همه فصول) بود.

مهاجرانی را یوسف میرشکاک خوب می شناخت، چه تا حدی هم‌جنس و هم‌گن بودند. لیکن یوسف توان بالا رفتن از هرم را نداشت و تنها جیره‌خوار باقی ماند. وقتی از قصد مهاجرانی برای رییس جمهور شدن نوشت، باورم شد، چرا که سال‌های سال تمام حرکات عطا را زیر نظر داشت و خوب می‌دانست که طرف دارد به کدام سو می‌رود.

برای دور کردن مهاجرانی از قدرت، بهترین کار رو کردن چیزهایی بود که احتمالا بسیاری از دولت مردان ما به آن مبتلا هستند، و برای همه‌شان از این پرونده‌ها دارند. کافی است طرف پایش را کج بگذارد، اگر هم نتوانستند، به سرنوشت عبدالله نوری یا کرباسچی دچارش می کنند. مگر نمی توانستند سر ماجرای حج و اوقاف به مهاجرانی گیر بدهند، چه شد؟ حتما اطلاعات بهتری داشتند...

حالا مهاجرانی در لندن نشسته و در موضع منتقد مشفق که از قدرت به دور مانده، می نویسد، و الحق خوب هم می نویسد. عیب می جمله بگفتیم، هنرش نیز بگوییم!!!!

در عجبم چرا عطا که مجبور شده عطای ریاست جمهوری را به لقایش ببخشد، از دورانی که در قدرت بود چیزی نمی‌نویسد و اشتباهات تاریخی را باز نمی گوید؟ مهاجرانی در سیستمی کار کرده که باید هم اعتقاد داشته باشی و هم التزام عملی! آیا هنوز هر دو را دارد؟ یا او هم مانند خیلی‌ها تظاهر به داشتن آن دو اصل می کرد تا آن بالاها بماند؟

اگر سیستم بنا به پیشبینی مهاجرانی رو به پایان باشد، آیا او با بیرون ماندن از گود تطهیر می شود؟ نمی‌دانم!