یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, September 06, 2005
دوران دیروز-خاطراتی پراکنده از روزنامه‌های اصلاح‌طلب-۲
بعد از اعلام وجود کارگزاران، که گمانم ۱۶ نفر از وزرا و معاونان هاشمی امضایش کرده بودند، از آن بالاها ندا آمد که وزرا نمی‌توانند از این غلط‌ها بکنند، و فقط معاونین و کرباسچی ماندند و حوض هاشمی رفسنجانی. همشهری فعال شد، و وقتی به لیست اولیه کارگزاران نام مهندس آشوری معاون عمرانی را افزودند، همه منتظر بودیم که بالاخره سازندگی شهرداری نتیجه بدهد. همشهری حسابی مانور می‌داد. سعید لیلاز گاه تا نیمه شب می‌ماند و بیانیه و گزارش می نوشت. کاظم شکری و مسعود رضوی فقیه هم همینطور. تعدادی از دبیران سرویس خودشان را جر می‌دادند، چون به نظر می‌رسید موقعیت سیاسی خوبی است که باید تا داغ است خمیر را چسباند.

آن روزها قیافه عطریان‌فر دیدنی بود، و هر وقت فضای سیاسی اقتضا می‌کرد، مهربان‌تر می‌شد و کارها را نه تنها سانسور نمی کرد بلکه پیشنهاد می‌داد تندترش کنیم. شوخی‌هایی که آن روزها با جناح راست می کردم از حد بعضی از کارهای گل‌آقا فراتر می‌رفت، و صابری یکی دو بار اظهار نگرانی کرد.

مرتضی حاجی که زمانی استاندار مازندران بود، حاکم همشهری شد. البته در ظاهر، چون عطریان همه چیزها را می‌چرخاند، و انگار قرار بود به چند نفری از چپ‌های سازمان مجاهدین حال بدهد. در آن سال‌ها تاج‌زاده هم در دفتر نیاوران همشهری ساکن بود و نمی دانم چه می‌کرد! از زمستان ۷۴ تا تابستان ۷۶، رفت و آمدهای ده شب به بعد مقامات کارگزار یا چپ به همشهری زیاد می شد، و اگهر برای ویژه‌نامه‌ای یا چیزی می‌ماندی، ممکن بود در آسانسور به فائزه هاشمی، کرباسچی، نوربخش یا بعضی دیگر بر بخوری.

گاهی می‌شنیدی عطریان شب در روزنامه مانده و با تنبان این طرف و آن طرف می‌رود. یکی دو با او را با آن قیافه با مزه دیدم، که شلوار خوابش را داخل جورابش کرده بود...

یکی از اتاق‌های طبقه چهارم که پشت دفتر سردبیر بود را فرش پهن کرده بودند و دور تا دورش بالش و متکا. شبکه روستا...

آن روزها کسان دیگری هم که یا در همشهری نقشی داشتند یا نداشتند دائم پیش عطریان بودند. مهندس معزالدین(معزی) که دائم معاون وزارت‌خانه‌های مختلف بود و جزو تیم اصفهانی‌ها، و مهندس مبلغ که بعدها معاون وزیر کشور شد. از همه جالب‌تر مدیر روابط عمومی شهرداری جمالی بحری بود، که بعدا در باره اش خواهم نوشت.

یکی از دوستانم تعریف می‌کرد که در جلسه‌ای عطریان و معزالدین را دیده بود، و آن جلسه مشکوک برای واردات قطعات نظامی بوده است. زمانی که تصادفا عطریان آن دوست مرا در همشهری دید شوکه شد، و با چشم و ابرو به طرف حالی کرد که ساکت بماند، غافل از اینکه ماجرا را برای من و چند نفر دیگر گفته بود.

عطریان‌فر همه جا حضور داشت، می گفتند مشاور امنیتی دو سه جای عجیب و غریب است. عضو هیات مدیره چند شرکت بزرگ بود و از خیلی جاها حقوق می‌گرفت. کسانی که می خواستند به نان و نوایی برسند، سعی می‌کردند اطمینان او را جلب کنند. منشی‌های دفترش جزو شاخص‌ترین سود برده‌گان بودند، تا جایی که چند بار به جای دبیر سرویس‌ها به مسافرت رفتند. یکی از ایشان با موتور ۱۲۵ هوندا آمد، و ظرف چهار سال از حق آگهی و غیره، شرکتی بزرگ تاسیس کرد که عطریان سهم زیادی در آن داشت. معروف بود که طرف با موتور آمده و معجزه باعث شده یک شبه صاحب سه ماشین خارجی و خانه و شرکت و ... شود.

یکی از کسانی که در همشهری قدرتی وحشتناک داشت، مسوول آگهی‌ها بود. عملا ۵۰-۶۰ درصد حجم همشهری به آگهی‌های او تعلق داشت. او سهم اصفهانی‌ها را می‌داد، آنها هم به او اجازه جولان می‌دادند. لایی نیازمندی‌ها هم ظاهرا دست تیم ستاری بود.

ادامه دارد