یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, September 08, 2005
یک توضیح
قصد من از آوردن مثال‌های جاری در روزنامه‌ها، بدنام کردن یا تسویه حساب نیست. می‌اندیشم کتمان مسائل موجود در آن روزنامه‌ها بدتر از عنوان کردنشان باشد.

اگر مساله‌ای خارج از روابط کاری و ارتباطات حرفه‌ای رخ داده باشد، به هیچ عنوان در اینجا نخواهد آمد، ولی اگر کسی از محیط کار و روابط درون آن محیط استفاده ای خلاف عرف کرده تا به نوعی با جایگاهی فراتر رفته باشد، اسمش چیست؟

وقتی منشی بدبخت از ترس حفظ کارش زیر بار رابطه‌ای نابرابر با مدیر فلان روزنامه رفته، آنهم نه خارج از محدوده، اسمش را مسائل خصوصی می‌گذاریم؟ اگر فلان دبیر سرویس برای به چاپ رساندن مقالات و نوشته‌های روزنامه‌نگاران تازه‌کار و بی‌نام و نشان، از آنها سو استفاده اخلاقی یا کاری کرده و ماجرا عیان و غیر قابل کتمان باشد، اسمش رو کردن رابطه خصوصی است؟ فلان دبیر سرویش روزنامه ... دختر خبرنگار را به خانه‌اش دعوت کرد به بهانه اینکه همسرش با او آشنا شود، و وقتی رسیدند، معلوم شد همسری در کار نیست. و آقای فرهنگی به ترف دختر خبرنگار هجوم می‌آورد(نقل قول از خبرنگار)و دختر بدبخت سراسیمه از آنجا فرار کرد، و کسی نفهمید چرا از آن سرویس حذف شد؟ چند سال بعد دبیر سرویس مربوطه با افتخار در مورد دخترانی که روزنامه‌نگار کرده صحبت می‌کند و وقتی اسم آن دختر، تاریخ ماجرا و مسافرت رفتن همسرش را به او یادآور می شوم، رنگ از رخسارش می‌پرد. نه! اسمش را نمی‌آورم، چون ماجرا پنهان مانده، فقط کلیاتش را می‌خواهم بدانید.

یا فلان مدیر تحریریه روزنامه‌های اصلاح‌طلب، با سو استفاده از دختران به آنها کار می داد، و بعد از ایشان پول قرض می گرفت. و وقتی دختران بی‌پناه طالب پولشان می‌شدند، تصادفا چند نفر می فهمیدند که دختر مورد نظر چه مشخصاتی دارد و با چه کسی در ارتباط بوده. آیا آقای مدیر تحریریه که متاهل هم بود ضرر می‌کرد؟ یا دختر بدبخت؟ فکر می‌کنید در آن سال‌ها به ایشان تذکر داده نشد؟ ...

این اتفاقات در بسیاری از مراکز فرهنگی ایران می‌افتد، ولی شرم و حیا یا هر چیز دیگری مانع شناخت واقعیت‌هایی می‌شود که می‌اندیشم باید دانست. مگر دانستن حق مردم نبود؟

بزرگ‌ترین ضربه‌‌ای که روزنامه زن خورد از بی‌تجربه‌گی فائزه هاشمی و اعتماد بیش از حد او به چند نفر بود. اینها را در کتاب‌های تاریخی نخواهند نوشت. تا چند سال دیگر همه یادشان خواهد رفت که حق‌کشی‌های مدیر مالی روزنامه زن به چه دلایلی بود. همه یادشان خواهد رفت که نقش فرنود در کاهش کیفیت روزنامه چه بود.

اشتباه نکنید! اصلا قرار نیست اینجا برنامه هویت ۳ یا ۴ باشد. هر چقدر هم مایل باشید نخواهد بود، فقط می‌خواهم فضای ساده پشت دیوار کاغذی مطبوعات را ترسیم کنم، آنچه دانشجویان بخت برگشته روزنامه‌نگاری تجربه نکرده‌اند و دکتر شکرخواه برایشان تعریف نکرده و سید فرید قاسمی در تاریخ‌نگاشته‌هایش از کنارشان می‌گذارد.

اگر فکر می‌کنید مجموعه روابط در همین چند تایی که ذکر شد خلاصه می‌شود در اشتباهید. من فقط آنهایی را معروف یا منجر به ایجاد اپرونده شده را بازگو می‌کنم.

اگر هم خطایی می‌بینید، لطفا تذکر دهید.

در ضمن، من نه مبلغ مذهبی‌ام، نه معلم اخلاق. چیزهایی را که بازگو می‌کنم بر اساس رخدادها است و بس. اگر هم به مواردی خاص می‌پردازم، برای آگاهی خواننده از فضایی است که نمی شناسد. فضایی که بی تردید بهتر است پنهان نماند...

مسائل مهم‌تری در باره روزنامه‌های اصلاح‌طلب وجود دارد ...

شاید آوردن اسامی به صورت مختصر بهتر باشد(اختصارىٰ). نظر شما چیست؟