یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, September 14, 2005
حریم شخصی، حریم غیر شخصی-قسمت دوم
یکی از تجربه‌های کار مصاحبه‌گری با جماعت سیاسی این بود که گاهی می‌گفتند ضبط را خاموش کن تا برایت بگویم. به عبارت دیگر نمی‌توانستی به حرف‌های مصاحبه شونده استناد کنی. گاهی هم طرف از تو می‌خواست که بخشی را حذف کنی، که باید اخلاقا می‌کردی.

بعضی از این مباحث به حقوق عمومی مربوط می‌شد، نه مسائل شخصی، و همیشه ناراحتم که نمی‌توانم بعضی از آن صحبت‌ها را مطرح کنم. از طرفی، در مواردی این اشتباه را کرده‌ام که موردی خارج از دید عموم را نوشته ام، مثل تجربه‌ای از یوسف‌علی میرشکاک. برای شاهد آوردن از بی‌عملی مدعیان دین و ولایت، شاید بهتر بود راه مناسب‌تری جستجو می‌کردم.

در مورد روابط کاری و حرفه ای حاکم در مطبوعات ایران، حرف‌های بسیاری هست که باید زد. سانسور، حق‌کشی، زد وبند آگهی بگیران، قراردادهای استثماری، نبود امنیت شغلی ناشی از مسائل نادیدنی، و...

فکر نکنید آنچه می‌نویسم کل وقایع است. این موارد بر خلاف انتظار کلی هستند، نه جزئی. مثال‌هایی برای حس کردن فضایی که مخفی مانده است. تازه این‌ها کل ماجرا را در بر نمی گیرد، شاید هر کدام از ماحرف‌های ناگفتنی بسیاری داشته باشیم که نمی دانیم باید گفته شود یا نه.

سال‌ها پیش ژیلا بنی‌یعقوب در کتابش بخشی از روابط حاکم بر تیم صبح امروز را بر ملا کرد. تازه ژیلا نگفت سو استفاده‌های جنسیتیی حاکم بر بعضی از سرویس‌ها به چه صورتی بوده است.

دیروز با یکی از همکاران سابق که فمینیست سابقه داری هم هست تلفنی صحبت می‌کردم. می گفت چرا خیلی‌ها نمی خواهند بپذیرند که بعضی از دخترها در مطبوعات ایران برای پیشرفت‌شان از جنسیت خود بدترین استفاده‌ها را دارند می‌کنند. آیا برای گرفتن حق از فضای مردسالارانه، باید تا به این حد زیر بار خیلی مسائل رفت؟ من نه مخالف آزادی انتخاب هستم، نه دشمن معتقدان به آزادی‌های جنسی، ولی حریم حرفه‌ای جای این بازی‌ها نیست! شاید بهترین دفاع از زن‌های مطبوعات نشان دادن سو استفاده‌هایی است که صورت می‌گیرد!

فکر نکنید داستان‌هایی که از شرکت‌های خصوصی و سو‌استفاده‌های جنسی که ازمنشی‌ها می شود در مطبوعات ما وجود ندارد. فکر نکنید بعضی از دبیران سرویس‌ها به سادگی از حروف‌چینان بیچاره در بخش فنی روزنامه‌ها گذشته اند. هیچ ماجرایی یک‌طرفه نیست، برای بوجود آمدن یک ظلم، هم ظالم لازم است و هم مظلوم، و فضای بعضا ظالمانه موجود نمی‌گذارد بعضی از این مظلومیت‌ها بر ملا شود، چرا که می‌دانیم با آبروی زنان چه می‌کنند.

برای من دختران و زنانی که با کار حرفه‌ای و رشد و بیداری توانستند مطبوعات را از رکود و کسالت در بیاورند، الگو هستند. امثال ژیلا بنی یعقوب، زهرا ابراهیمی، عذرا فراهانی، بدر‌السادات مفیدی، بنفشه سام‌گیس، شهلا شرکت، فرزانه روستایی و ... را کم نداریم! اینان با حربه‌های جنسیتی رشد کرده‌اند؟

شاید خیلی‌ها مخالف مثالی باشند که در مورد روزنامه زن زده ام. حتی ممکن است حق با ایشان باشد، ولی آن مسائل را جزو حریم شخصی قلمداد نمی‌کنم، چرا که در کل ساختار روزنامه زن تاثیر گذار بود.

و در ضمن! خود من هم به هیچ وجه منزه و مبرا نیستم! من یکی از بد اخلاق‌ترین و زورگوترین روزنامه‌نگارانی هستم که خودم می‌شناسم. متلک‌گویی و حال‌گرفتن جزو تفریحات عادی من در محل‌های کارم بوده است. بازوی خیلی از همکارانم را کبود کرده ام یکی دو نفر را هم اندکی زده ام، از جمله مدیر مسوول روزنامه‌ام را-بروید از فردنیا اندکی بپرسید! البته در آن لحظه بهترین کاری بود که می‌توانستم برای دخالت‌های نامناسبش در تحریریه بکنم. چون حد اقل می دانستم از چه چیزی می ترسد. سردبیرمحترمی را هم اندکی چلانده‌ام! الآن هم که نگاه می‌کنم، می بینم که اشتباه بوده، ولی نمی‌ترسم از اینکه بگویم این عیوب را داشته‌ام. خطاهای حرفه‌ای من به هیچ وجه کم نبوده! ولی آیا با پنهان کاری اعتبار برای خودمان ایجاد می‌کنیم؟

اعتبار با پذیرش واقعیت‌ها و جستجوی حقیقت بدست می‌آید یانابینا ماندن؟

ادامه دارد