الآن خبرها را دنبال می کردم، همه جذاب بودند. اصلاحطلبان دور هم جمع میشوند، و خاتمی هم در جلسه حضور مییابد. حزب مشارکت هم با استعفای دبیر کل که تا هشت ماه دیگر فقط ماندنی است، مخالفت کرد، آن هم بعد از سه شکست بزرگ انتخاباتی پشت سر هم.
احمدینژاد هم که میخواهد شرایط ظهور را فراهم کند. راستش وقتی گفتند مجلس، مجلس امام زمان است، احتمالا منظورشان بخشی از نمایندهها(گیرم ۱۸۰ نفر) بود که جزو ۳۱۳ نفر هستند، لابد هیات دولت را هم باید به آنها اضافه کرد. به اضافه معاونین و مشاورین.
احتمالا با سیاستهای هسته ای که شرایط را برای جنگی فراگیر آماده می کند، میخواهند علائم را پدید آورند:
چهار سال پیش، در یکی از نشریات نسبتا اصلاحطلب نشسته بودم و مهمان یکی از بچهها که از افسران ارشد سپاه بود، میگفت بعضی از سران سپاه ایمان دارند که با برنامههای خاصی می توان آمریکا را شکست داد، پرسیدم مگر از نظر تاکتیک یا میزان اسلحه یا استراتژی و غیره، به پای آمریکا می رسیم؟ میگفت بعضیها معتقدند باید شرایط ظهور را فراهم کرد.
وقتی بعد از سخنرانی احمدینژاد در سازمان ملل، کاریکاتورش را کشیدم که دارد از روی متن طرح تعجیل ظهور«حجتیه» میخواند، چند نفری شدیدا معترض شدند که جرا به اعتقادات آنها تاختهام. جالب اینجاست که خیلیها متوجه نشده اند که انگار برنامه هستهای ایران دارد از سوی چه نهادهای پیگیری می شود؟ چه کسانی با نگرانی دنبال غنیسازی هستند؟ و از همه جالبتر، اطلاعات لازم به مردم در مورد فواید انرژی هستهای داده نشده است!
ماجرا خیلی دو دوتا چهارتا است! خودتان قضاوت کنید. در حالی که قیمت نفت دارد گران میشود و فروش نفت و گاز در سی سال آینده سود سرشاری میتواند به بار آورد، هرچه مصرف گاز نیروگاههای برق کمتر شود، درآمد کشور بالاتر خواهد رفت. پس استفاده از انرژیهای جایگزین برای ما بسیار مهم خواهد بود.از سوی دیگر، اگر در کوتاه مدت بتوانیم فشار جهانی را کم کنیم حتی به قیمت حذف چند ساله غنیسازی، و استفاده از نیروگاههای هستهای را تسریع ببخشیم، سود بسیار زیادی نصیب کشور خواهد شد.
حالا چرا میخواهیم شرایط را طوری کنیم که هم پرونده ایران به شورای امنیت برود و هم بر حساسیتهای موجود بیافزاییم؟
به هزار و یک دلیل، اعزام نیرو به ایران به صرف آمریکا نیست(حد اقل تا انتخابات بعدی ریاست جمهوری آمریکا!) پس اگر بخواهد ترتیب ما را بدهد، چند تا نیروگاه برق را بزند و چند تا سد را، کارمان زار است. فکر کردید چهار تا جاده اصلی کشور و راه آهن را مدتی خراب کنند، راه حل موثری داریم؟ عید سال ۸۲ همزمان با روزهای آغازین جنگ اخیر عراق، چند ساعت برق هفت استان کشور رفت، تلفنهای همراه مردم کار نمیکرد و هزار و یک شایعه درست شد...حالا با این وضعیت می خواهیم پوز دنیا را بزنیم خیلی جالب است!
در سال ۱۳۷۳، یک کارشناس ترافیک می گفت در صورت خراب شدن ناگهانی چند خودرو در بزرگراههای تهران، بحران بزرگی در سراسر کشور بوجود خواهد آمد. من و یکی از بچهها به حرف او خندیدیم. ولی وقتی در یکی از چهارشنبهسوریهای بعد از دوم خرداد، چهار ساعت طول کشید تا از تخت طاوس به تجریش برسم، و بعدش هم فهمیدیم که چند جلسه خیلی مهم دولت قبل از آغاز سال نو به خاطر به ریختن وضع ترافیک تشکیل نشده و جماعت مجبور شدهاند نصف شب به خانههایشان برگردند، تازه دوزاریام افتاد که طرف چندان بیربط هم نگفته بود. گیرم وسط همه بزرگراههای تهران، دو سه تا ماشین خراب شود. فکر میکنید راه حلی وجود دارد؟
البته قرار بود پول نفت را سر سفرههای مردم بیاورند و گمانم به خاطر طرحهای تعجیلی، ترجیح دادهاند که بگذارند بانک سودش را بدهند، البته مضاربه خیلی هم کار جالبی نیست ولی گاهی وقتها می توان حلالش کرد.
بگذریم، کلاغه به خونهاش نرسید، قصه و غصه ما هم به سر نرسید...