متاسفانه در برخورد با دوستان ظاهربینی که هنوز نمیدانند مقام شامخ "هسته" چیست، باید عرض کنم که از عرفان و معرفت شناسی هستهای بیبهرهاند!
هسته اصولا مقامی فرامعنوی است!(زرشک) واصلا بحث فیزیکی آن مطرح نیست.
کسانی که با شنیدن هسته تحریک می شوند به چند نکته توجه کنند. مگر شاعران همیشه منظورشان از "می" ،"ساقی" "نی" ، "مطرب"، "شاهد" و الباقی وجودی فیزیکی بوده است؟ البته زمانهایی که حالشان خرب بوده احتمالا فرصت شعر گفتن نداشتهاند و با همه عوامل بالا مشغول بودهاند.
مثلا وقتی گفته می شود "سیاستهای هستهای ایران"، یک مقام فیزیکی دارد، چند مقام عرفانی. مشخصا معلوم است که وقتی از سوی سیاستمداران ما مطرح میشود، روششناسی ایشان نشان از توجه بیش از حد آنها به هستههای فیزیکیشان دارد، چون مردم ایران را به هستههای فیزیکیشان گرفتهاند. ولی وقتی بحث از انرژی هستهای میشود، نوعی دیگر به ذهن میآید، و ادم یاد فرمول معروف آلبرت اینشتین میافتد! وگرنه اگر جور دیگری بود، همه آقایان به صورت نیروگاههای هستهای متحرک خطری بالقوه محسوب میشدند و شکافت هستهای منجر به مسائلی میشد که قابل بیان نیست.
یا مثلا وقتی گفته میشود طرف خیلی "هسته" داشت که این کار را کرد، هیچگاه منظور اندازه فیزیکی هسته نیست! مشخص است که زنان زیادی هستند که جرات انجام کارهای بزرگی را دارند، آیا آنان از نقطه نظر فیزیکی، هسته دارند؟ مطمئنا نه!( لطفا وارد معقولات نشوید).
از نگاه دیگر، "هسته" با "هستی" آدمی نسبتی مشخص دارد، پس اینجا منظور فرم فیزیکی آن است که به هیچ وجه قابل چشمپوشی نیست!(چشمتان را درویش کنید، الان را نگفتم که! خجالت دارد!).
قبل از اختراع دفترچه بسیج اقتصادی و دولتی شدن همه چیز، کل حوالهجات هستهای بوده است! البته هنوز هم این حواله کردن به هسته رواج دارد، ولی شکست سیاستهای بهزاد نبوی کوپنیست، منجر به تقویت نقش حوالهجات هستهای و ابدی شدن آن گردیده!
کلا باید این مبحث را گشود و مطمئنا میتوان تزهای زیادی در بارهاش نوشت. تنها میتوان به جماعت ظاهربین گفت که اول اندیشه کنند، بعدا تفسیر، وگرنه اینکه یک کلمه ساده اینقدر تحریکپذیرشان کند که نمیشود!
ازاین به بعد هر ازگاهی به اصول هستهای عرفانی خواهیم پرداخت. پس اگر احیانا گفتیم که لگد میزنیم به هستهتان، منظورمان معنوی است نه فیزیکی، پس دردتان نگیرد!
تکمله:گفته میشود که پاسیویستها هم اصلاحطلب بودهاند. آنهم بر اساس منطق و نگرشی هستهای، چون همیشه میگفتهاند: به هسته چپم!