یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, October 03, 2005
باز هم سلام
الان مطلب معصومه ناصری را خواندم که به نکات بسیار درستی اشاره کرده بود. گرچه باید بگویم تا الآن نقدی چنان میانه میدانم که آرزویم بوده است ندیده‌ام و نخوانده ام، ولی به هر حال خوشحالم که حساسیت زیادی برانگیخته شده و بسیاری از زنان همکار به ظلمی که ما مردان در محیط کار و یا به واسطه آن بر ایشان روا داشته‌ایم اشاره می‌کنند و خواهند کرد.

نکته ای که خوشبختانه به آن برخورده ام، اظهار تمایل بعضی از همکاران به گشودن فضایی است که در آن زیسته اند و رنج برده اند. متاسفانه یا خوشبختانه، بخشی که زنی را هدف می گیرد، بیشتر حساسیت بر می انگیزد. من کاملا متوجه این مساله شده ام، به خصوص در چند هفته اخیر! اما ماجرا از نظر و دیدگاه من بالاتر از این حرف هاست. صرف نظر از اینکه اصلا با فمینیسم مشکلی ندارم و بر اساس ذات نسبتا خراب خودم هرگاه با متعصبین هر شاخه سر شاخ می شوم برایم لذت بخش است، ذکر چند نکته دیگر را هم لازم می بینم.

مجموعه روابط ناسالمی که به طور دقیق از آنها اطلاع دارم، ده ها برابت چیزی است که نوشته ام. فقط فرق ماجرا آنجاست که در مورد روزنامه هایی می نویسم که شاهدشان بوده ام، چون استناد قضیه برایم مهم تر است از شر درست کردن الکی. در عین اینکه ممکن است نگاشته من طوری به نظر بیاید که خودم را مبرا کرده ام، ولی باید بگویم که یکی از بد اخلاق ترین روزنامه نگارهای چند سال اخیر را خودم می دانم. چرا؟ هیچ کس را در محیط کار ندیده ام که به اندازه خودم بقیه را دست بیاندازد. این هنر نیست. در عین حال زیادی موی دماغ خیلی چیزها شده ام، که آن هم کار خوبی نیست! تا دلتان هم بخواهد ادای ملت را در آورده ام. این هم توجیه ناپذیر است. متلک باران کردن همکاران هم هنر نیست. با این همه چیزهایی را دیده ام که از کارهای خودم بدتر بوده اند. همان ها را هم دارم می نویسم.

در مورد این نکته خاص که چه بسیار دخترانی بوده اند که برای حفظ موقعیت کاری شان به فلان کافی شاپ رفته اند ...چقدر خوشحالم که این من نیستم که دارد آنرا به این نحو مطرح می کند! چرا باید فضای مطبوعاتی ما طوری باشد که این چنین ظالمانه یا هر اسم دیگری، زنان را در موقعیتی قرار دهیم که مجبور باشند زیر بار چنین مسائلی برویم؟ وجود داشته و ...
مردسالاری و زورگویی و ...سر جای خودش، ولی مگر مقوله ای به نام اخلاق وجود ندارد؟ اگر هدف وسیله را تا به این حد توجیه می کند، بحث دیگری است. من با آن مخالفم. نمی توانم هم زیر بار توجیهات مختلف بروم. اختیار این مخالفت هم دست خودم است و در باره اش قضاوت می کنم. در محیط های کاری مختلفی هم که بوده ام تا آنجا که توانسته ام به انحا مختلف جلوی بعضی روابط اینچنینی را گرفته ام. ظاهر رفتارم هم ممکن است ضد زن یا ضد رابطه بوده باشد، ولی به چارچوب هایی پایبند بوده ام. اتفاقا نکته بسیار جالب در مورد کافی شاپ ها که از سوی همکاران عزیزم دیده ام بسیار جذاب است. از طراحی که در کافی شاپ ها دور از چشم زنش سراغ دخترانی هم سن و سال پسرش می رود تا بلند کردن دخترکان شاعر به بهانه های مختلف ادبی و غیر ادبی... بله، اتفاقا در مورد نویسنده ها و روزنامه نگارانی کله عشق را بهانه کردند و خانواده هایشان را به نابودی کشاندند و دختران بسیاری را بدنام و آواره، حرف بسیار است. چه آن دختران بی استعدادهایی بودند که می خواستند به واسطه شهرت آن آدم های معروف وارد مطبوعات شوند یا کسانی که واقعا عاشق شدند... اتفاقا من با بسیاری از این همکارانم مشکل دارم. بسیار بیشتر از حدی که فکرش را می کنید. منتهی این آدم ها آنقدر زرنگ بوده اند که در محیط کار، روابط بیرون را وارد نکنند، حتی اگر با معشوقه خود همکار بوده باشند. خیلی بیشتر از بقیه اینان را زیر نظر داشته ام. باید اعتراف کنم که در فضای کاری بلد بوده اند چه کنند.

همین چند روز پیش شنیدم فلان همکار سابق زن و بچه دار، به خاطر آنکه خانمی همکار حاضر نشده با او رابطه داشته باشد، علیه او با جدیتی تمام وارد بازی شده و زیرابش را در یک محل کار به طور کامل زده است. این همکار سابق بنده نویسنده ای بشدت با استعداد است، و از شدت پرخواری دارد می ترکد..چیزی که باورش برای من سخت است این است که برادر همسرش هم به طور کامل با او همدست شده. این برای من غیر قابل هضم است. اصلا نمی خواهم و نمی بایستی از موضع ناجی واخلاق گرا و هر چیز دیگری وارد این قضیه بشوم. نه! ولی یک ناهنجاری بزرگ را دارم می بینم و نمی خواهم ساکت باشم. حالا متاسفانه یا خوشبختانه بعضی از همکاران زن را ناراحت کرده ام. از این بابت اصلا خوشحال نیستم، چون دلم می خواست چیزی که مد نظرم است درک شود، و سو تفاهم به عدم درک کمک می کند. با این همه حرفم را خواهم زد.
چرا ادامه نداشته باشد؟

تکمله:
چرا نقد درست و حسابی نمی بینم؟ همه اش چیزی در حد نشان دادن عصبانیت و واکنش بوده، چه با ظاهری آکادمیک، و چه با حالت تهاجمی. لطفا بیشتر تلاش کنید. البته اگر عصبانی نمی شوید.

تکمله دو:
از زحمات سخنگوی فمینیست‌های فرنگوپولیس آباد علیا متشکرم، منتهی آنقدر زخم خورده می نویسد که نمی‌توانم باور نکنم که عصبی نیست. امیدوارم روزی با آرامش باطنی مرا با جاذبه‌های فمینیسم آشنا کند. من که جز دافعه چیزی ندیدم.