اصلا سری را که درد نمیکند دستمال نمی بندند، ولی چه کنم بعد از سحری خوردن سرم درد می کرد برای وبگردی، و این ماجرای "
بکارت" را در چند وبلاگ دنبال کردم...
اگر بخواهیم با نگاه دکارت به ماجرا نگاه کنیم، هیچ مشکلی حل نمیشود، چون بودن تا نبودن پرده، حل کننده مشکل اصلی فرهنگ نابسامان ما نیست!
راستش ظلمی بالاتر از استفاده از موضوع بکارت به عنوان شمارشگر یا کنتر نمی شناسم. خیلی ببخشیدها، مگر آقایان شمارشگر دارند که طرف مقابل انتظار بکر بودن آقا داماد را داشته باشد؟
ما نسل اندر نسل جوری بار آمدهایم که هنر آقایان باید شیطنت پیش از عروسی باشد و هنر خانمها حفظ حریم. لطفا بگویید جمع این دو چه جوری میسر میشود؟
هیچوقت یادم نمی رود خفت دختر یکی از آشنایان را که مجبورش کردند جلوی مادر شوهر به دکتر زنان برود و ثابت شود که قبل از ازدواج کاری کرده یا نه! بدتر از همه اینکه مادر شوهرش همسر دکتری متخصص بود و خیلیها به عنوان خانمی روشنفکر به او نگاه میکردند.
من نمیدانم، اگر عدالت باشد، باید از اول تولد برای آقایان هم شمارشگر کار بگذارند، مثلا بعد از ختنه، تعارف که نداریم! آقا این تفکر اجتماعی - تاریخی - فرهنگی ما مشکل دارد.
الآن یاد خاطرهای افتادم که حتما طرفداران کاملیا را عصبانی میکند، ولی دست نگه دارید! اول بخوانید بعد عصبانی شوید، چون اتفاقا اینجا او به دنبال کاری بود که از نظر من بسیار مثبت است:
در پاییز ۷۷، روزی در سرویس طرح روزنامه زن با محمد علی بنیاسدی نشسته بودم و گپ می زدم. کاملیا از در را باز کرد و سفارش طرحی داد. موضوع طرح"گلدوزی" بود. گفتیم این که طرح نمیخواهد، برو سرویس عکس، گفت نه! در مورد پانسمان و یا کار گذاشتن پرده بکارت تقلبی طرح میخواهم. گفتم پس واقعا برو سرویس عکس! مگر ما دیوانهایم در این مورد طرح بکشیم؟ روزگارمان در نظام مقدس تباه میشود. از ما انکار و از کاملیا اصرار! گفتم حالا مگر خانم هاشمی تایید کرده که این مقاله جاپ شود؟ گفت آره!
من و محمدعلی به همدیگر نگاهی کردیم و کلی فکر... او که اصلا زیر بار نرفت، من هم به نحوی روی نماد زن، وصلهای کار گذاشتم، بدون آنکه بخواهد حساسیت درست کند.
ولی اصل مقاله جالب بود. دکترهایی که در تهران برای دخترانی که به طور طبیعی یا به طور اتفاقی فاقد "هایمن" شده بودند، پرده زاپاس کار میگذاشتند. ظاهرا اسم مستعار این فن شریف هم "گلدوزی" بود. اگر هم اشتباه نکنم اشارهای هم شده بود به سو استفاده بعضی از دکترها از مراجعانشان. حالا گزارش چطور تهیه شده بود، بماند.
بعدها گزارشهای زیادی در این باره خواندم که هیچیک به چاپ نرسید. ظاهرا در ایران کار و بار جماعت "گلدوز" سکه شده بود. از یک طرف نیاز طبیعی و یا حتی حرفهای، و از طرف دیگر مسائل خانوادگی که می توانست به مرگ یا طرد دختر هم بیانجامد.
بدون تعارف، ما قربانیان تربیت و ساختار نابسامان اجتماعیمان هستیم. یعنی از یک طرف توی سر ما کردهاند که با دختری که ازدواج میکنی باید چنین باشد و چنان. وقتی هم پسرهای نسبتا "تخم سگ"( لطفا با تشدید بخوانید!) دل دختری را از خانواده ای سنتی نرم میکنند و قول ازدواج میدهند، بعد دختران متوجه فریب میشوند، چه چارهای برایشان میماند؟
البته ماجرا فقط به همین محدود نمیشود. از منظر انسانی، عدالت نیست که آقایان به خاطر داشتن روابط قبل از ازدواج تشویق شوند و دختران سرکوب. اگر بد است، برای هر دو طرف باید یکسان باشد، و اگر خوب، هکذا.
به قول ظریفی اقتصاد نویس، کار آقایان شده گشایش اعتبار و کار خانمها می شود ایجاد اعتبار کاذب.
مرده شوی چنین اعتباری را هم ببرند!
پس ای جماعت سنتی! لطفا قبل از محکوم کردن بی دلیل دختران، آلت جرم پسرانتان را مهر و موم کنید! از علیامخدرههای عزیز به خاطر به کار بردن الفاظ غیر فمینیستی عذر خواسته و طلب مغفرت مینماید.