نه که تمام حرفهایم کرسیشعر نباشد، نه! ولی از این به بعد هفتهای یکبار میخواهم تحلیل سیاسی هفته با ادعای "کرسیشعر-بافی" در اینجا بیاورم:ببخشید، قصد ارزیابی منفی نداشتم، گفتم صفر، ولی راستش را بخواهید نیروی بعضی از گروههای اصلاح طلب از صفر هم کمتراست و تاثیر منفی آنها روی جریان اصلاحات بیشتر از نفعشان میباشد.
حالا ماجرا سر این است که چرا جبهه دموکراسی خواهی نمیتواند در حال حاضر شکل ثابت و صحیحی به خودش بگیرد. فکر میکنید گروههای دیگر اصلاح طلب که حق خود را در قوه مجریه بیشتر میدانستند حاضرند این براحتی زیر بار مشارکتیها بروند؟ مشارکت هم خود را بالاتر از آن میداند که تحت قیمومیت دیگر گروه ها برود. سازمان مجاهدین هم ادعاهای خودش را دارد، و نفر دوم حقیقی انتخابات، کروبی هم حاضر نیست با کسانی کنار بیاید که زیرابش را زدند. مجع روحانیون هم که اگر نهایت زورش خاتمی باشد، و خوئینیهایی که بازیهای اقتصادی برایش مهم تر بوده، پس کشک! کارگزاران؟ الآن چنان جدایی بامزهای بین این جماعت افتاده که نگو! وقتی کاندیدای احتمالی شان (نجفی)، وزیر اسبق آموزش و پرورش به انحاِ مختلف حذف شد و هاشمی جایش را گرفت، مطمئنا دیگر به یاران قدیم اعتماد نمیکند، و این در حالی است ظاهرا مشارکت و کارگزاران روی او حسابی خاص باز کرده بودند.
حالا این جمع پراکنده را داشته باشید، نهضت آزادی و بقیه گروه های غیر حاضر در دولت و حکومت را به آن اضافه کنید. با این حساب فکر می کنید نیروهایی که ظاهرا جزو جناح چپ محسوب می شوند، کاری از پیش خواهند برد.
حالا در نظر بگیرید چه سناریوهایی ممکن است وجود داشته باشد؟ هزار و یک سناریو! بشمارید! ولی کدام طرح به نتیجه خواهد رسید؟ وقتی جمع این جماعت به نحوی جمع نقیضین باشد، چه انتظاری می توان داشت؟
می گویند سیاست را با ایده آلیسم کاری نیست، ولی تا ایدهای نباشد که جمع نمیشوند! الان ماجرای هسته ای و جلوگیری از وقوع جنگ شاید فصل مشترک گروههای مذکور باشد، اگر موفق شوندحرفشان را به کرسی بنشانند، کار کردهاند کارستان، و اگر نتوانند، دیگر حرفهایشان "کرسی شعر" ارزیابی خواهد شد.
حالا فکر می کنید ما وبلاگ بازهای علاف چه کار می توانیم بکنیم؟ به جز ادعاو حمله به یکدیگر و حال همدیگر را به خاطر نگاه چپ و این و آن، گمانم بشود کاری کرد.
البته مثل "پارسانوشت" نمی گویم که چرا همه این جور شده اند و الباقی آن جور، نه. ولی حد اقل بسیاری از منتقدینی که حرف شان قابل فهم است( نه آنانی که آنقدر ماتحت تاثیر روشنفکری خودشان هستند که باید برای خودشان هم مترجم گرفت)، الآن وبلاگ باز شده اند. این جماعت اگر بتوانند همین گروه اندک پراکنده اصلاح طلب را درست و حسابی نقد کنند، شاید اندکی به راست (نه جناح راست) هدایت شوند.
مگر نقاط ضعف بزرگ اصلاح طلبان چه بود؟ جدا شدن از مردم؟ نا مفهوم حرف زدن؟ انحصار طلبی؟ عدم بهره گیری از نیروهای تازه نفس؟ و...
راستش فکر می کنم بشود کاری کرد، ولی تا وقتی این پیر پاتال های "ابله ترانزیستوری" بخواهند به فکر تثبیت خود باشند، کاری از پیش نخواهد رفت.
نمی خواهم زیاد بنویسم، ولی مگر تا کی باید سازو کار دست گروه اندکی باشد که بین ۵۰ تا ۷۰ سال سن دارند؟ تجربه سر جای خود، ولی جمعیت کشور تا چه اندازه با ایشان ارتباط برقرار می کند؟ ۷۰ در صد جمعیت ما زیر ۳۵ سال سن دارد، ولی متوسط سن اینان چقدر است؟
اگر وزنههای سنی و تجربی در جای خودشان باشند و هدایت امور را به جوان ها بسپارند، شاید تغییری حاصل شود. این گمان من است. البته جوان گرایی به هر قیمتی نه! ساز و کار می خواهد این(مدل بهنود شد که)!
تبصره شوخی:
از این لحظه کلیه کسانی که نوه دارند، بکشند کنار! البته می ترسم بعضی از آقایان از ترس نگذارند پسران یا دامادهایشان کار دست خودشان بدهند و می زنند پسران تازه داماد را ناکار می کنند( از نوع هسته ای).