یکی نیست به این آقایان و خانمهای عزیز بفرماید که ما را به عنوان نق-زن یا منتقد نگاه کنند نه نظریه پرداز! من غلط بکنم با این سواد اندکم نظریه پردازی کنم و بخواهم خدایی ناکرده نهضتی راه بیاندازم(غلطهای زیادی!).
ما دلمان خوش است، به زمین و زمان ایراد میگیریم، گاهی هم حال خودمان را جا می آوریم. فرق من شاید با بقیه این باشد که در کمال پررویی ایراد میگیرم، همین! حالا اگر چیزی به نظرم بد یا نامتعادل آمد، به نحو اغراقآمیزی سعی میکنم ترتیبات لازمهاش را بدهم.
در مورد انتخابات، تا روز قیامت هم داد و بیداد کنید و گریه و زاری... من از هیچ کس نخواستم که رای بدهد یا ندهد. حقوق شهروندیام را یک بار خواستم اینطوری تجربه کنم. رای ندادم. آزادانه هم نظرم را گفتم و نوشتم، مثل بقیه. تازه، داشتم راضی می شدم که در مرحله دوم هم رای بدهم، که خوشبختانه میسر نشد.
وقتی بعضی آدمها کم می آورند و می خواهند دنبال مقصر بگردند، به جای اشاره به ضعفهای شدید خود و گروهشان صاف میآیند و میگویند این بابا تحریم کرد و ...
در هر حال، برای آنکه دوستان عزیز یک کمی حالشان سر جایش بیاید، عرض میکنم که بنده هیچوقت نمیخواهم و نخواهم خواست که گروهی هرچند کوچک را هدایت کنم که بخواهم خط و نقشه راه به ایشان بدهم. همین جا وبلاگم را مینویسم و هر وقت هم که از طرحی راضی بودم، اینجا میگذارمش.
تخصص بنده در حالگیری است! همین. حالا زورتان گرفته معین رای نیاورده، نمیتوانید چیزی به رای دهندگان به احمدینژاد بگویید، هر چقدر دلتان خواست ما را بنوازید. کلی هم کیف میکنیم. دفعه بعد، لطفا به کاندیدایتان، کاندیدا بودن را بیاموزید، و به حزبتان، حزب بودن را... و یادشان بیاورید وقتی علیه حکم حکومتی حرف می زنند، بعدا خودشان را خراب نکنند. جا افتاد؟