یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, November 03, 2005
سوال از کاندیدا و طرفدارانش
قبل از انتخابات ریاست جمهوری، سوالات زیادی را مطرح کردم. بیشتر هم از گروهی بود که احساس همدلی بیشتری با آنان کرده بودم و در مقطعی حس کردم این احساسم خطا بوده است.

این‌ها فقط سوال‌های من نبود. سوال‌های یک نسل و یا شاید نسل‌هایی بود که در طول ۲۷ سال اخیر می‌خواستند فرق واقعیت و حقیقت مسائل را درک کنند.

من از کلاس چهارم ابتدایی خودم را در کتاب‌های شریعتی و جلال‌آل احمد و فالاچی و گورکی و مطهری و آرتور کویستلر و جورج اورول ...غرق کردم.از همان کودکی ذهنم زیادی پرسش‌گر بود، وقایع سال‌های ۵۸، ۵۹، ۶۰، ۶۱، و ۶۲ را به یاد می‌آورم. وقتی حس می کنم بسیاری از جماعت اصلاح‌طلب نمی‌خواهند پاسخگوی اعمال آن سال‌ها باشند، برایم این سوال مطرح می‌شود که پس آن آدم‌ها که بودند، نتیجه اعمال‌شان چه بوده و چه کسی باید جبران کننده نقایص آن سال‌ها باشد؟

بعد از خرداد ۷۶، به غلط فکر کردم که آن کارهای بد تنها به دستور بقیه صورت گرفته، و این جماعت مظلوم تنها مجریانی چشم و گوش بسته بودند. اندک اندک وقتی دیدم به بعضی از کارهای آن سال‌ها افتخار هم می‌کنند و می‌گویند ابتکار خودشان بوده و بعدا رهبر مملکت مجبور شده کارشان را تایید کند، پشتم لرزید.

آیا ما باید تا ابد قربانی این جماعت باشیم؟ نمی‌دانم! وقتی گفتند معین سوال‌ها را طلب کرده تا جواب بدهد. فرستادم. کمی خوشحال شدم. گفتم اتفاقی افتاده، گفتم اگر او اندکی هم صادقانه جواب‌ بدهد، لا‌اقل پذیرفته که مسوولیت دارد، و باید پای بسیاری از کارهای آن سال‌ها بایستد.

نتیجه‌اش هم معلوم شد، نه او جواب داد، نه کسی که قرار بود جای او جواب بدهد. شاید بگویید تو در چه موقعیتی هستی که انتظار داری از وقت خودش مایه بگذارد و جوابت را بدهد؟ هیچ! من فقط سوال کردم، طرف هم قول داد که جواب بدهد.

در اینکه معین از احمدی‌نژاد آدم بهتری است و اطرافیانش هم آدم‌های نازی هستند، شکی نیست. ولی آیا معین آدمی بود که بتواند هم مقابل زیاده‌طلبی‌های این گروه بایستد و در آن واحد نگذارد حقوق منتقدین جناح راست پایمال شود و کسی را بیخودی دستگیر کنند یا تحت فشار بگدارند، نه! از نظر من، معین توانش بشدت کمتر از خاتمی است.

به عبارت بهتر، معین حداکثر یک لولو سر خرمن محترم می‌شد که کلاغ‌ها رویش می‌نشستند و استراحت می‌کردند. کسی که نه جوابگو می‌توانست باشد، نه کاری از دستش بر می آمد.

در آن روزها، آنقدر نامه‌ها و پیام‌های اهانت آمیز دریافت کردم که حد ندارد، و البته کلی هم تفریح کردم. از دفتر ریاست جمهوری سابق ندا آمد که حالا شده‌ای تبلیغات‌چی هاشمی رفسنجانی؟ بچه‌های مشارکتی هم بدتر از آن. وقتی می‌گویی نمی‌خواهی به کسی رای بدهی، از نظر آنان یعنی به معین نمی‌خواهی رای بدهی!

حالا معین و گروهی اندک دوباره می‌خواهند بحث جبهه دموکراسی خواهی را علم کنند. من نه از دموکراسی بدم می آید و نه منتقد آن هستم. فقط سوالم این است. آیا شما خودتان واقعا پایبند به دموکراسی بوده‌اید، هستید، یا خواهید بود؟ آیا توان تغییر ساختار قانونی شده کشوری را دارید که مبنایی غیر دموکراتیک دارد؟ آیا این جبهه، پوششی جدید برای فعالیت سیاسی نیست؟ و نام جدید صرفا برای جذب مخاطبان تشنه مردم‌سالاری؟

سوال، ادامه خواهد داشت