دیروز صبح که به خانه رسیدم، از کمردرد خوابم نمیبرد، و به هر بدبختی که بود بعد کلی چت و مکالمه با دوستآن، بیهوش شدم و ساعت ۵ بعد از ظهر ساعت زنگ زد و آمدم از سر جایم بلند شوم که دیدم نمیتوانم. زنگ زدم به رئیسم که حسابی افتاده شدهام! او هم یک بنده خدا را مجبور کرد نصف شب بیدار بماند...
من هم دیروز تمام مدت خوابیدم، و امروز با کلی بدبختی ساعت ۱۰ پاشدم تا قدمی بزنم و از داروخانه دوا بگیرم. سر راه از شانس بد ما، یک سگ آلمانی غول نژاد پرست! که نمیدانم این موقع روز وسط خیابان چه میکرد، دور از چشم صاحبش آمد طرف من، اصلا هم دوستانه نبود!
حالا ما میخواهیم محلش نگذاریم، سگ پدر سگ هم دارد دندانهایش را به رخمان میکشد.
خوشبختانه آن طرف خیابان صاحبش پیدا شد و صدایش زد، و این لعنتی هم ما را ول کرد. ولی امان از درد!
نتیجه اخلاقی: وقتی کمرتان درد میکند، بیخودی از خیابانی که پر از سگهای نژاد پرست است عبور نکنید. تند تند راه رفتن بر درد کمرتان خواهد افزود!