راستش اصلا باورم نمیشد بتوانم روی چیزی جز کاریکاتور و وبلاگنویسی در نیمه شبها متمرکز شوم. الان نزدیک به ۲ ماه و نیم است که شدهام دراکولا و شبها تا صبح نگاهم به این مانیتور ۱۹ اینچی است(دلتان کباب بشه). وقتی" خبر"ی میرسد، و باید به اصطلاح "فرمت"اش کنم، "ادیت"اش کنم و بفرستم روی "خط" چنان اضطرابی مرا میگیرد که نگو و نپرس! فقط کافی است یک عدد از میان هزاران عدد و رقم یک خبر اقتصادی اشتباه سود! فردایش خشتکتان سر جایش نخواهد بود!
خدا به مربی صبور من صبر ايوب داده، وگرنه تا حالا ده بار سکته کرده بود.
استانداردهای کاری اينجا آنقدر سفت و سخت است و هر کاری مراحل خاص و تخصصی خودش را دارد که اگر در ارسال خبري، مثلا ۵۶ کار مختلف را بايد انجام دهيد و از يکی غافل بمانيد، فردا صبح بايد سر چهارراه ليوان به دست گدايی کنيد، اينجا هم که زمستانها اصلا نمیصرفد!
القصه، سیستم کار در این مملکت آنچنان قانونمند و حساب شده است که نگو و نپرس. عین مملکت خودمان!
خلاصه، امشب از ذوق دستیابی به سیستم تایپ "
هاله" نتوانستم جلو کرم ویژهام را بگیرم!در ضمن، مجددا از دوستان عزیزی که مرا شاد کردند، ممنونم.