آقا، اگر من يکی حرفی در مورد نقش خاتمی در سقوط اصلاحات بزنم، لشگری صدايش در میآيد که تو با مشارکت مشکل داري، فرق احمدینژاد با خاتمی را نمیداني، نگذاشتند تو به مال و منال برسی، سهمت را ندادند و...
جسارتا، فلان لق همه عزیزان!
حالا آقای سعيد حجاريان در میآيد و میگويد: <<
آخرین میخ را شخص سیدمحمد خاتمی به تابوت اصلاحات کوبید >>. من، شخصا خاتمی را خیلی دوست دارم، در قالب و شخصیت حقیقیاش، نه حقوقیاش! البته همین شخصیت حقیقی آرام و محترم خاتمی در بسیاری از مواقع مانع سقوط ایران روابط بینالمللی شد. با این حال، خاتمی، در موقعی که باید حرف میزد، دم فروبست، و به وقت خاموشی، سخنرانی کرد.
این که میگویم دوستش دارم، دلیل نمیشود که در برابر کمکاریهایش ساکت بمانم. ما ایرانیهای نسبتا عزیز اگر تملق نگوییم، طرف باورش نمیشود که به او علاقهمندیم. خود من هم همین مشکل غیر محترمانه را دارم! آقاجان(خیلی غیر فمینیستی بودها!) بدون تعارف، باید گفت که شخصیت حقیقی خاتمی بسیار جذاب است. خودش هم خوشتیپ است، ریشش را هم بلد هستند چطوری خوب رنگ کنند، بر عکس بسیاری از علما هم فاقد شکم گنده و دستان تپل است!!!
ولی ماجرا در مورد حکومت کردن است. حالا بعد از این همه سال سعید حجاریان دارد اندک اندک سر ماجرای کوی دانشگاه را باز میکند. این کم چیزی نیست، خود او تا مدتها سعی میکرد پیامش متوجه دانشجویان باشد تا دوستان حکومتیاش. حالا انگار بازی دارد کمی عوض میشود.
لطفا به خودمان کمتر دروغ بگوییم! تا کی باید به خاطر شخصیت حقیقی خاتمی، عیوب و نقایص شخصیت حقوقیاش را قایم کنیم؟ تا زمانی که تکلیف خودمان را با اشتباهات و کم کاریهای جبهه اصلاحات و رهبران آن و کوتاهیهای خودمان مشخص نکنیم، گمان نکنم بتوانیم چیزی به نام اصلاحات را جلو ببریم. اصلاحات به اصلاح احتیاج دارد، چه خوشتان بیاید چه نیاید.