نمای اول:
دانشجوی سخت کوش اهل مهاجران دارد در کتابخانه کتابهای مذهبی میخواند، نزديک که میشوی میبينی دارد زهرالربيع را با ولع مطالعه میکند...
نمای دوم:
سياستمدار جوان در پاسخ به اين سوال که : سياستهای شما ديگر چه صيغهای است، به فکر فرو میرود و ناغافل گلويش را صاف میکند و میگويد: البته صيغه هم بسيار خوب است...در حوزه زنان، بنده هميشه به اين مقوله بسيار علاقهمند بودهام...
نمای سوم:
او را بازنشسته کردهاند و عصرها ساعت پنج با شنيدن صدای ساعت بيگ بن، يک فنجان چای داغ مینوشد و به نوشتن رمان میانديشد...لحظهای وقفه...رمان...به عربی چه میشد؟ آری! انار! ياد انارهايی میافتد که میتوانست آبلمبو کند... رانندهاش سر میرسد و يادش رفته صدای ضبط را کم کند...آی انار انار بيا به بالينم ...شبنم گل نار بيا به بالينم
حالا متن فوق چه ربطی به
مصاحبه داريوش سجادی پيدا میکند، من که نمیدانم!
تقلب: ۲۵ سال اول عمرم را صرف آموختن کردم. ۲۵سال دوم را صرف کار سیاسی کردم و آنچه که باقی مانده را امیدوار هستم صرف رُمان کنم.