همين چند ساعت پيش، از اميد معماريان به خاطر فعاليتهای مختلفش در زمينههای سازمانهای غير دولتي، وبلاگنويسی و روزنامهنگاری که تا حدی نشانگر فعاليتهای نسلی از روزنامهنگاران جوان ايرانی است، در مراسم سالانه ديدهبان حقوق بشر در کانادا تقدير شد.
شايد بسياری از روزنامهنگاران شايسته قدردانی باشند، به خاطر چندين و چند سال کار عاشقانه و پيگير. شايد بسياری از بلاگرها بايد در اين مراسم میبودند ... چه بسيار فعالانی که با نام و بینام و گاه بیمزد و منت تمام تلاش خود را برای بهبودی و بهروزی نسل فعلی و نسلهای آينده به خرج داده و کسی قدر کارشان را ندانسته است، اینها هم لایق تقدیرند.
همينکه از يک فعال در زمينههای مختلف تقدير میشود، جای بسی خوشحالی است.
اینکه کسی بخواهد کاسبکارانه به آب و آتش بزند و خود را قهرمان دموکراسی در ایران بخواند و از راه دور رجز خوانی کند و ...، کاری از پیش نخواهد برد، و حداقل سوژه خوبی برای کاریکاتورهای من خواهد بود. اسم نمیبرم و نیازی به اسم بردن نیست، فقط به جای آنکه بخواهد به امید و جایزهاش حسادت بورزد خودش را جر واجر کند، میتواند خود را به دریاچه اونتاریو در ابتدای خیابان یانگ رسانده و ماتحت مبارک صورتی رنگاش را در آن خنک کند، که البته مانع ضررهای مابعد خواهد بود.
به امید تبریک میگویم که تقدیر از او، تقدیر از شهرام است، تقدیر از روزبه است، تقدیر از حنیف است، تقدیر از همه بچههای پاکیاست که بیآنکه ادعای پاره شدن بخشی از آسمان برای فرود خود به زمین را بکنند، عاشقانه جرعه بر خاک میفشانند...
اگر شراب خوری، جرعهای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر، چه باک