ديشب، آنقدر کار روی سرم ريخته بود که کم آوردم و نزديک بود با يک اردنگی از محل کار اخراج شوم. معمولا وقتی کم میآوری از همکاران ON CALL کمک میگيری ولی از شانس بد ما همکاران محترم حال کار کردن نداشتند.
به خانه که رسيدم سريعا کار روز را کشيدم و فرستادم و بعدش هم خوابيدم. وقتی بيدار شدم، ديدم از اينترنت خبری نيست! نگو به خاطر عوض شدن سيستم کابل منطقه، همه اهالی محترم از برکت وجود تلويزيون و اينترنت بیبهرهاند. من هم خوشحال شدم و باز هم خوابيدم!
سر کار که آمدم، ديدم رئيس نشسته، و فهميدم که وضعيت زرد نزديک به قرمز است...
خوشبختانه هنوز اردنگی به جايگاه مخصوصش نخورده، ولی گمانم يک کيلويی وزن کم کردم!
الان هم دارم به سلامتی از وقت تنفس استفاده میکنم و مینويسم...حالا از کدام طرف دارم نفس میکشم...نمیدانم!