من ماندهام، چرا سعی میکنيم همه را از دين و مسلمانی بياندازيم؟
آيا برخورد خشن با مجتبي، محروم کردنش از آزادی و آوردن فشار بيش از حد روی گردهاش، يکی را به مسلمين اضافه میکند يا صدها نفر را از مسلمانی میاندازد؟
به خدا کسانی که نه طعم بازجويی را چشيدهاند و نه طعم دوری از عزيزان، نخواهند فهميد تنفری که در دل مجتبی ايجاد میشود و حتی ایجاد هم شده تا به چه اندازه هم زندگی خودش و هم آيندگان کسانی که به او ظلم کردهاند را تيره خواهد ساخت.
آیا مهرورزان میدانند که دل بدست آوردن از دل شکستن تا به چه اندازه موثرتر است؟
آیا بازیهای سیاسی ارزش این همه دل شکستن را دارد؟
آیا حفظ قدرت، همه آنی بود که ما از دین و دیانت آموختهایم؟
آیا لازمه حسینی بودن، شمر شدن است؟
در روزگار ما، یوسف بودن ارزش است یا عضویت در گروه برادران خودسر یوسف؟
در این روزگار همه را یونس وار از کشتی میاندازند تا در دهان ماهی شوند...