یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, December 22, 2005
کتابی که دارم
نیکان: پز بیخودی نده! همه کتاب دارن، توی خونه همه پیدا میشه...
نیک آهنگ: نخیر، این کتابیه که توی کله من مدت​هاست مونده و می​خواد بیاد بیرون.
نیکان: تنبل خان، این همونی نیست که یک ساله داری چسی می​آی که داری روش کار می​کنی؟
نیک​آهنگ: مرتیکه ابله! ادبت کجا رفته؟ می​خوای بزنم مثل خردبیر ترتیبتو بدم؟
نیکان: غلط کردم! ما آبرو داریم جلوی همسایه​ها...
نیک​آهنگ: حالا شد، بابا نمی​خوام یه کتاب بیخود کار کنم که بعدا مثل سگ پشیمون بشم از چاپش...۴ ماه دارم روی کاراکترش کار می کنم...
نیکان: زحمت کشیدی، حالا این شاهکار رو که می​خوای زایمان بنمایی(مودبانه بود؟) ؟
نیک​آهنگ: آدم نمی​شی تو...داستانش الان هم ادامه داره، هنوز تموم نشده که...شاید دنباله دار باشه...
نیکان: خب حالا چرا اعلام عمومی می​کنی کار ناکرده رو؟
نیک آهنگ: واسه اینکه مجبور باشم انجامش بدم! واسه اینکه بیخودی طولش ندم، لا اقل چند فصلشو تموم کنم نشون ناشر بدم...کاشکی زودتر...
نیکان: کاشکی رو کاشتن سبز نشد...
نیک​آهنگ: واسه اینکه پوزتو بزنم، می​کارم واسه​ات...