بدبختی ما وقتی است که فکر میکنیم خاتمی رهبر ماجرا بود، فکر میکنیم او نهضت را به راه انداخت...او کنج کتابخانه ملی نشسته بود و ماستش را می خورد. مگر غیر از این بود. میر حسین موسوی حاضر نشد نامزد چپهای حکومتی شود، کروبی اعتبار کمی داشت، جماعت خاتمی را نشانه گرفتند. جز این بود؟
خاتمی انسانی موجه، دوست داشتنی و محترم بود. ولی اینکاره نبود. ما امید بیخودی داشتیم. همین
خاتمی تنها آدم مقصر ایجاد امیدواری و بعد از آن سقوط اصلاحات نبوده و نیست، ولی نمادش شد و خواهد بود. زمانی که تهدید کرد که به مردم گزارش خواهد داد که چه کسانی مانع کار او شدهاند، خوشحال شدیم، انگار دارد اتفاقی میافتد، ولی آخرش چه شد؟
من تند رفتم، قبول، ولی آیا قانونی را نقض کردم؟ بر پایه شعار قانونمداری خاتمی حرکت کردیم، مگر جز این بود؟ قرار بود وقتی بر پایه قانون حرکت میکنیم، به عنوان حافظ اجرای قانون محافظمان باشد. چه شد؟
این چهار سال دوم که تنها به لاس زدن گذشت، مگر جز این بود؟ سودش را چه کسانی بردند؟ فکر میکنید حفظ خاتمی در موضع قدرت تنها برای ادامه روند اصلاحات بود؟
الان هنوز خیلیها امیدشان به اوست. خیلی هم خوب، ما ملت بتپرستی هستیم، چه بتی بهتر از خاتمی! دموکراسی با بتپرستی بدست نمیآید، ولی سقوط، چرا.
خوش درخشید، ولی دولتش مستعجل بود