چرا اينقده زياد مینويسی؟
نيکان: خفهام کردی!
نيکآهنگ: چه مرگيته؟
نيکان: نکبت! چقدر مینويسی؟چقدر خودنمايی؟
نيکآهنگ:چی؟
نيکان: میخوای چيو ثابت کنی؟ ميخوای پوز کيو بزنی؟
نيکآهنگ: پوز خودمو!
نيکان: اين عقده خود کم پوز زنی تو کی میخواد برطرف بشه؟
نيکآهنگ: هيچوقت!
نيکان: تو اسهال قلمی گرفتی! چی تو غذات ريخته بودن؟
نيکآهنگ: احتمالا آلو! ولی خدا رو شکر تساهل نگرفتم! وگرنه میرفتم تو مايه صيغه و صيغه مبالغه و لندن و ...
نيکان: خجالت بکش! چرا پای اونو مياری وسط؟
نيکآهنگ: اون که هميشه اون وسط مسطا هستش...خير الامور اوسطها...
نيکان: حالا جواب منو ندادی! چرا اينقده زرت و زرت مینويس؟
نيکآهنگ: حال میکنم! همين!
نيکان: چرا از بقيه ياد نمیگيری ابلهجان؟
نيکآهنگ: مجسمه بلاهت عزيز، به من چه بعضیها دچار يبوست مزمن بلاگی هستن، هر کسی کار خودش، بار خودش...
نيکان: اه! شد يه دفعه تو جواب ندی؟
نيکآهنگ: نچ!
نيکان: حالا واقعا میخوای چيو ثابت کنی؟
نيکآهنگ: بابا تو انگار درگيری داری! آقاجون، به جای اينکه بيام يه مطلب طولانی بنويسم و همه چيزو توش جا بدم، ميام کلی مطلب کوتاه کوتاه مینويسم، که توی هم قاطی نشن، اين يکي، در ثاني، مگه قرار نيست وبلاگ محل"هر چه میخواهد دل تنگت بگو" باشه؟
نيکان: گفتن ميشه هر چی دلت خواست بنويسي، ولی تو انگاری زيادی دلت تنگه!
نیکآهنگ: آی گفتی...
نیکان: بیخیال، الانه که بزنی زیر گریه...مرد گنده، اشکش دم مشکشه...
نیکآهنگ: مرده شورتو نبرن...زدی تو ذوقم...
نیکان:غلط کردم! ببین، شنیدی
عشرت شایق چی گفته؟ ضعیفه گفته"اگر در استاديومها آقاياني باشند كه ما را ببينند، عشق كنند و رعشه پيدا كنند، به اعتقاد من گناه دارد و نبايد شرکت کرد
نیکآهنگ: هه هه هه هه...هاهاهاهاها...بابا ین دیگه نوبرشو آورده...اولا من نمیدونم با دیدن عشرت خانم، کی رعشه به اندامش میافته؟ شاید می خواد ببینه مظنه چقدره که خودشو انداخته وسط!
نیکان: بابا گناه داره.
نیکآهنگ: گمونم توی مجلس همه رو حشری کرده که داره ورزشگاه رو قیاس میکنه با جمعهای دیگه مردونه!
نیکان: استغفرالله!
نیکآهنگ: آخه جون من کی ممکنه با ديدن اون رعشه به اندامش، بخصوص مرکز لهو و لعب بيافته؟
نيکان: دست بردار! بس کن! زشته!
نيکآهنگ: بابا خودت بحثو پيش کشيدی!
نيکان: عجب غلطی کردما!
اين بحث هنوز در جريان است...