چقدر چسبید! میخواستم امروز به سینما بروم ولی تنبلی نذاشت، ساعت رو هم تنظیم کردم واسه ۴ که بیدار شم و راهی شهر و سینما . ولی چقدر کیف داره وقتی نشنیدی زنگ رو.
من جمعهها بعد از کار فقط دو سه ساعت می خوابم تا شب خوابم ببره، ولی امروز بعد از ظهر اومدم دراز بکشم، بیهوش شدم. حالا خدا به دادم برسه واسه شب! حالا تا مغازهها نبستن برم یه خریدی بکنم وگرنه از گشنگی تلف میشم! این هیکل کلی خرج داره!
در ضمن، انجلینا هم پیداش نشد که نشد!