نیکان: تو خجالت نکشیدی این حرفها رو زدی؟
نیکآهنگ: از چی خجالت بکشم؟
نیکان:مرد حسابی، اینآ چی بود حواله خاتمی کردی؟ تو چه حقی داری به اون این حرفا را بزنی؟
نیکآهنگ: ببخشیدا، دموکراسی فرقش با دیکتاتوری چیه؟ یعنی من حق ندارم نظر خودمو توی وبلاگ خودم بنویسم؟
نیکان: نه! تو خائنی! تو راحت طلب عوضی برای راحتی خودت به همه پشت کردی و هر چی از دهنت در اومد به اصلاحطلبا گفتی!
نیکآهنگ:نخیر! تازه کلی حرف نزده دارم!
نیکان:خجالت بکش! تو قبل از دوم خرداد کجا بودی؟
نیکآهنگ: گلآقا، همشهری، مهر، خانه کاریکاتور...
نیکان: نخیر! تو هر چی داری از دوم خرداد داری!
نیکآهنگ: بچه پررو! دوم خرداد چی بود؟ یهو فلان آسمون جر خورد و دوم خرداد فرود اومد؟ بچههای مطبوعات و دانشجوها چیکاره بودن؟
نیکان: نخیر! از بعد از دوم خرداد بود که شماها تونستید حرفتونو بزنید!
نیکآهنگ:برو آرشیو روزنامهها رو یک نگاهی بنداز، ببین شلوغ کاری ما قبل از انتخابات دوم خرداد چطوری بود؟
نیکان: تو حق نداری...
نیکآهنگ:برو از ژیلا بنی یعقوب بپرس! اونو که قبول داری!
نیکان:برو بابا، ما جی میگیم، تو چی میگی! من میگم تو نباید طرفدارای خاتمی رو ناراحت کنی! این کار باعث سو استفاده احمدینژادیها میشه!
نیکآهنگ: پس کاریکاتورهایی که دارم زرت و زرت از احمدینژاد می کشم باد هواس؟
نیکان: اونا رو بکش، ولی حرف نزن!
نیکآهنگ: این اسمش چیه؟ نکنه همون جامعه مدنی مدل خاتمیه؟ مردمسالاری ...
نیکان: لاالهالاالله! آقا! حرف نزن! کاریکاتور احمدینژادت رو بکش!
نیکآهنگ: آهان، پس معنی منتقد اینه که چشماشو رو یه طرف ببنده،هر چی از دهنش در اومد حواله طرف دیگه کنه، نه؟
نیکان:نرود میخ آهنی در سنگ!
نیکآهنگ:از کی تا حالا میخ اصلاح طلبا آهنی شده؟ من فکر می کردم ژلاتینیه!
...
این دعوا کماکان ادامه دارد