خیلی با مزه بود. دیروز برای دکترم شرح میدادم که خواب رفتنم چطوری شده...چهار ساعت خواب، بعدش بیداری ، کمی کار کردن، دوباره خواب، دوباره بیداری، که البته این بار به ساعت زنگدار مربوط است و گاهی هم خواب نرفتن من. اینجا تمام تلاششان این است که بدون وابسته کردنت به قرص برنامه خوابت را تنظیم کنند.
این مرض خرید هم داشت خفهام می کرد. دو سال بود میخواستم یک پوتین زمستانی خوب بگیرم، ولی یا پول ته جیبم نبود، یا زورم میآمد. دیگر دل به دریا زدم و از شانسم چند درصدی هم تخفیف داشت.
هوای تورنتو دیروز به نحو عجیبی گرم شده بود. اولین روز ۳ ماه گذشته بود که بدون کت پیرون میرفتم.
شاید هم تنور انتخابات هوا را گرم کرده! لیبرالها که داشتند قافیه را کاملا میباختند، چند درصدی بالا آمدهاند، به نحوی که اگر انتخابات به جای پس فردا، دو هفته دیگر برگزار میشد، شاید از محافظهکاران هم جلو میزدند. فعلا هنوز جناح راست ۹ درصد پیش است و احتمالا این بار هم دولت اقلیت تشکیل میشود. اگر لیبرالها عاقل بودند و یک پاکسازی درست و حسابی میکردند بد نمیشد، ولی امان از عشق این جماعت به قدرت.
دیروز ۱۰-۱۲ کیلومتر پیادهروی کردم...حواسم همهاش متوجه برخورد احتمالی آمریکا بود. حس کردم جماعت بیپدر مادر خود فروخته مشابه "احمد چلبی" الان دارند با دم خود گردو میشکنند...
به امید خدا میخواهم یک مجموعه کاریکاتور کار کنم...ولی روزی سایت نیاورم...شاید یک نمایشگاه...باید ببینم این تنبلی مضاعف را میشود کنار گذاشت؟