من هم شدهام از این عقدهایها که تا یک خواننده محترمی نامه خوشایندی مینویسد، توی بوق میکنم و بعدش ادای خاکی بودن در میآورم! البته...ولی ...خب....اومممم
از روی پاسخها، خودتان سوالهای دوست اول را تشخیص بدهید دیگر:
یوسف عزیز:
پاسخ ۱: دوست عزیز، من اصلا خودم را موفق نمی دانم، فقط ادای موفق بودن را در آوردهام. من ۳۰ در صد چیزی که میخواستم باشم نیستم. همین را هم با پررویی بدست آوردهام.
پاسخ ۲: اگر دوست داری کاریکاتور و کارتون یاد بگیری، اول ببین میتوانی با طراحیات و طرحهایت کسی را بخندانی؟ میتوانی موضوعی خندهدار را نقاشی کنی؟ و آیا میتوانی پیامی قابل فهم ارائه کنی؟ اگر میتوانی، پس سعی کن طراحیات را حسابی تقویت کنی که مثل من در گل گیر نکنی!
پاسخ سوم: حتما، اگر طرحهایت را روی یک وبلاگ بگذاری یا برایم ایمیل کنی، حتما نظرم را خواهم نوشت، و اگر حس کردم کمکی میکند، به بقیه دوستان کاریکاتوریستم هم خواهم فرستاد تا با ایشان در ارتباط باشی.
پاسخ ۴: پیدا کردن سوژه راحت است، تبدیل سوژه به ایده است که پدر آدم را در میآورد! هر چیزی که یک خرده از حالت طبیعیاش خارج باشد، برای من سوژه است. از جمله خودم! در ثانی، اگر بتوانی چیزهای مختلف را مسخره کنی، راحتتری! یک از روشهای تبدیل سوژه به ایده، دیدن آن از دریچه مضحکه است! خدا را شکر ما در مملکتمان از این سوژهها کم نداریم!
...
دوست محترم دیگری هم نوشته که آیا الان کلاس دارم؟ راستش نه! نه اینکه بخواهم کلاس بگذارم! با این برنامه کج و کولهای که من دارم، همین کلاس گذاشتنش کم است!
...
دوست محترمی(نسبتا محترم!) هم پرسیده که آیا خجالت نمیکشم هر روز احمدینژاد نازنین را اذیت میکنم؟ آقای محترم! من سالها منتظر چنین شخصیتی بودم! شما مفهوم انتظار را درک نمیکنید؟
...
طبق معمول ...محترمی پرسیده اند چند سال دارم؛ از نظر عقلی در حد دبستان هستم و از نظر شناسنامهای ۳۶ سال. گوشهایم هم در موقع خودش دراز شده و دیگر رشد نخواهد کرد!!!
...
خواننده محترم دیگری هم در باره ...سوال کرده اند(این را هم خودتان سر در بیاورید!): نه آقاجان، ما یک عهدنامه داریم که اعضا در باره مجموعه سکوت کنند. این رای اکثریت افراد بوده که با وجود مخالفت من، به دلیل احترام به دیگر اعضا، سکوت خواهم کرد.
...
دوستان یک انجمن دانشجویی هم از من کار خواسته اند. راستش برای نشریهتان دردسر درست خواهید کرد. با این همه اگر وقتش را داشته باشم، خوشحال خواهم شد. البته واقعا خیلی وقتم محدود است. بیخوابی هم مرا کشته!
...
فرانک خانم عزیز، من کاریکاتور بچهها را نمیتوانم بکشم! آنقدر پآک و معصوم هستند که نمیتوام! افشین سبوکی بهترین گزینه این کار است.
...
آقای ح. گفته که چرا در کانادا ریاکاری می کنم و عرق نمیخورم! چرا ...نمیکنم و چرا...دوست عزیز، همهاش مال تربیت بد است. اعتراضت را برای پدرم خواهم فرستاد که مرا ریاکار بار آورده!همین چند روز پیش هم دوستی لطیف! به من زنگ زد و مرا به همین دلیل به تناقض متهم کرد. بعد هم نمیدانم چرا خداحافظی نکرده گوشی را گذاشت.
...
خانم ن. محترم، من با حسین درخشان مشکلی ندارم، اگر داشتم لینکش را از توی لینکها بر میداشتم!!! حسین همیشه مایه مسرت من بوده و خواهد بود.
...
آقای رامین...آقای نبوی دوست من است، و اگر هم از دستش ناراحت شده باشم، بدون تعارف به او گفته ام. من سعی کرده ام با کسی حتی پدرم هم تعارف نداشته باشم. ممکن است مدتی تحمل کنم، ولی هر چه مدت این تحمل بیشتر باشد، وای به روزگار طرف.
...
سامان عزیز، نخیر! من مقلد آقای منتظری نیستم و نخواهم بود و نخواهم شد!!!!
...
خانم رکسانا، درست است، من عقده خود عکاس کم بینی دارم. توی وبلاگم هم احتمالاحق دارم آهنگهایی که خودم دوست دارم بگذارم!
...
صبر کنید به ایمیلها سر بزنم تا بقیه سوالها راهم جواب بدهم! فعلا خدا حافظ!