یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, February 03, 2006
و باز هم افاضات بنده در باب آزادی بیان
باز شدن اين بحث بسيار مفيد است، لا اقل برای من! مجبور می​شوم به مخيله​ام بيشتر فشار بياورم. و نکات بامزه​ای به یادم بیاید.
با يکی از بر و بچه​های فلسفه​گرای طرفدار هايدگر بحث می​کردم. طرف بسيار مطلق​انگار بود. وقتی می​گفتم معيارت چيست، می​گفت نسبت به فلان ايدئولوژی...يا نسبت به فلان مذهب، پرسيدم فلاني، تو برای معيارت در برتری جويی هم نسبی سخن می​گويی! طرف هم داغ کرد و قهر...


از سوی ديگر يکی همکاران عاشق دکتر سروش می​گفت که من هميشه همه چيز را نسبی می​گيرم، پرسيدم مگر "هميشه" و "همه چيز" مطلق نيستند؟

مساله ديگر بحثی بود با يکي از زندانيان سياسی بند ۲۰۹. حرف جالبی می​زد، می​گفت "آزادی و دموکراسی وقتی تبديل به ايدئولوژی شوند، از هر چيزی خطرناک​تر خواهند بود" ، به عبارتی تقدس قائل شدن فراتر از حد هر موضوعي، سبب​ساز انهدام خودش خواهد شد. مثال​های جالبی می​زد. از مقدس شدن آيت​الله خمينی بگيريد تا مقدس شدن اصول مارکسيسم. آسيب​های هر کدام هم ناشی از مطلق​گرايی پيروان بوده است، و همينطور سو استفاده گردانندگانی که خود اعتقاد چندانی به همان حرف​ها نداشته​اند.

نکته ديگری که به آن فکر می​کردم، تکامل آزادی بود. آيا ميزان آزادی​های فردی و اجتماعی هميشه يکسان بوده است؟ اگر آزادی را مطلق بگيريم، آري، و اگر نسبی بگيريم، نه! پس هميشه تلاش کرده​ايم مرزها آزادی را فراتر ببريم. مگر جز اين است؟ آيا فراهم آوردن شرايط آزاد نشانه مطلق بودن آزادی است يا نسبی بودنش؟

آزادی​های اجتماعی و بيان در همين کانادای آزاد را بگيريد. کاريکاتوری که از "شارون" کشيده بودم را از نمايشگاهم در دانشگاه تورنتو خارج کردند. کاری که در مطبوعات آمريکا هم چاپ شده بود. حالا می​توان هزار و يک بحث کرد که چنين است و چنان...
دنيای واقعی با دنيا ايده​آل من و شما يک کمی فاصله دارد. همين تفاوت ميان حقيقت و واقعيت است که دنيا را اينقدر جذاب کرده...همين نسبی بودنش...