بنده، نیکآهنگ کوثر مغز خر خورده ام و معتقدم که نو- محافظهکاران، مادرشان مشکل دارد، خواهرشان دچار اشکالاتش عدیده است و پدرشان هم مدتهاست پیدایش نیست.
از سوی دیگر، به هیچ عنوان زیر بار این سخن فهیمانه نمیروم که گسترش دموکراسی با جنگ در خاورمیانه امکانپذیر است. چون درک صحیحی از فضای ایران هم ندارم، نمیتوانم بفهمم که سلطنت بهترین راه برای گسترش عدالت، دموکراسی و آزادی است، آنهم از سوی خاندان پهلوی.
یک کمی جدیتر شویم...
بررسی سیاستها و نگاه توسعهطلبانه آمریکاییها بخصوص در دوران حاکمیت جمهوریخواهان کار سختی نیست. اندکی حوصله میخواهد. خیلی دلم میخواهد همه دوستان بتوانند مقاله دو هفته پیش فرید ذکریا را در نیوزویک بخوانند. این هفته هم بازتابهایش در نامههای خوانندگان بسیار جالب بود. این مطلب قدیمیترش هم خواندنی است.
نکته بسیار جالبتر، این است که محافظهکاران جدید آمریکایی، مطمئنا به گروههایی که شبیه خودشان باشند یاری خواهند رساند...فسیلهای بیفایدهای که سالهاست در کالیفورنیا گلواژه می بافند. و جالبتر آنکه هزینه این خاصه خرجی را در نهایت روشنفکران و کسانی که برای گسترش دموکراسی زور زدهاند خواهند داد و به بند کشیده خواهندشد.
گسترش دموکراسی در ایران به هر قیمتی میسر نیست. این را همه نمیفهمند. روند تکاملی میخواهد نه تغییر ناگهانی! مگر سقوط شاه منجر به دموکراسی واقعی شد؟ خوشخیالی است اگر فکر کنیم که ساختار اجتماعی ایران در اثر یک واقعه، یکشبه تکان میخورد و همه جیز درست میشود.
فکر کردن بهتر از اسعتمال سخنان دیگران است. البته برای محافظهکاران بیخلاقیت قدیمی که مجبورند دنباله رو نو محافظهکاران باشند، چارهای دیگر نیست.