ا
ز خواب که بیدار شدم، آمدم و ایمیلهایم را چک کردم و دیدم یکی از خوانندگان عکس دمآوند را با این توضیح فرستاده است:از دماوند گفته بوديد
از نگراني هاتون كه نكنه وقتي مي ريد هراز اونو نبيند،ممنم نگرانيم همين بود وقتيكه اخرين بار ايران بودم. براي همين هم يه روز صبح زود از خونه زدم تنهايي بيرون و خودم رو بدست پيچاي هراز دادم. اونقدر به دماوند نگاه كردم تا بتونم بهترين جا رو براي عكس گرفتن ازش انتخاب كنم .آخه سخته نشون دادن گوشهايي از اون همه عظمت تو فقط چند مگا بايت جا. وقتي كه نوشته تون درمورد دماوند رو خوندم دنبال اين عكسم گشتم چون دلم خواستكه شما رو هم در ديدن زيبايي دماوند شريك كنم ...