الان کانال تاریخ تلویزیون، فیلمی مستند در باره دکتر گوبلز نشان میداد. آنقدر برایم جذاب بود که وقتی با سیاستهای بنگاههای تبلیغی ایران در بیست و چند سال گذشته مقایسهاش میکردم دردم آمد.
با اینکه دوستانم در هفته نامه مهر را بسیار میستایم، ولی ستایش ایشان مر "هایدگر" را شدیدا دردناک مییابم! چطور ممکن است یک فیلسوف آزاده روشهای مخوف و وحشتناک آلمان هیتلری را توجیه کند؟ یعنی توجیه قدرت به هر دلیلی جایز است؟
وقتی روشهای به کار گرفته شده بوسیله کیهان و یارانش و اهالی هویت و ... را بررسی می کنی، به شباهتهای عجیب و غریب زیادی میان آلمانیهای در قدرت میان سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ و اینان میرسی.
وقتی از کوتاهی قد گوبلز، عدم تواناییهایش، فقدان جذابیت و ...صحبت شد، فقط یک نفر در نظرم تجسم میشد.
از طرف دیگر، او یک نویسنده درجه دو بود، یک روزنامهنگار که تنها با ایجاد آشوب و خشونت توانست به قدرت نزدیکتر شود. چه روزنامهها و نشریاتی در سالهای اخیر ایران چنین بودهاند؟ انگار گوبلز سردسته انصار آلمانی بوده باشد...
متاسفانه انگار تاریخ برای ما به بدترین نحوی دارد تکرار میشود. اصلاحطلبان ضعیفی که قدرت را دودستی به گوبلزیها تقدیم کردند...