ناصر خالدیان، نگاهی مشخص دارد. شاید در بسیاری از مواردی که می گوید با او هم نظر باشم، اما ذکر یک نکته را لازم میدانم:
آیا به انتخاب آدمها میتوان احترام گذاشت یا نه؟
بشدت معتقدم که اگر کسی بدون آنکه کردارش مزاحم دیگران شود، گرایش جنسی مورد علاقهاش را داشته باشد، به خودش مربوط است و تا زمانی که از نظر عرفی رفتاری ناهنجار از خود نشان نداده، بهتر است او را به حال خود واگذاشت. عرف را هم اکثریت جامعه تعیین میکند، و از مکانی به مکان دیگر هم متفاوت است.
من با پاسخهای احساساتی به نوشته ناصر حال نکردم، و ازسویی حس کردم خطکشی ناصر هم اندکی سیخکی است.
یک مثال ساده:
من یک همکار "گی" دارم. جالب است که تا دو ماه پیش نمیدانستم. چون هیچگاه رفتاری خارج از دایره حرفهای محیط کار نکرده و نمیکند. تنها وقتی روزی دست در دست مردی دیگر دیدمش فهمیدم. از طرفی یک دوست ایرانی "گی" شده دارم که از بردن نام او به عنوان دوست شرمم میآید، چرا که رفتارش حالم را به هم میزند. برای من همکار کانادایی قابل تحملتر از دوست تازه به دوران رسیدهام است.
اشکالی که در این دعوا متوجه اش شدهام، عدم تلاش طرفین برای مفاهمه است. اگر مبنا نگاه دینی باشد، باید خیلی از مسائل را هم در نظر بگیریم که معمولا نمیگیریم. اگر مبنی حقوق بشر است، حق انتخاب حرف اول را میزند.
در مورد بحث تجاوز که مطرح شده، زمانی در بارهاش میتوان صحبت کرد که بدون خواست یک طرف صورت گرفته باشد، حالا چه در مورد زن باشد و چه مرد. ما معمولا همیشه متجاوز را مرد میپنداریم، ولی بارها و بارها در دادگاههای غرب زنان را به اتهام سواستفاده جنسی از جنس مقابل محاکمه کردهاند.
معتقدم که باید در این باره بیشتر به شناخت رسید. وقتی خط کشی دینی را مطرح میکنیم و درعین حال میدانیم بسیاری از سو استفاده کنندگان جنسی ظاهر متدینشان بسیار فریبنده است، باید قدری تامل کرد.
در نهایت، امیدوارم از وبلاگنویسان با گرایشهای جنسی مختلف که این روزها دادشان در آمده بیشتر بیاموزم!