بعضی از دوستان میپرسند چرا به ماجرای دلارهای آمريکايی گير دادهام. چرا بیخيال نمیشوم، بعضیها هم آنقدر آسمان را به ريسمان میبندند که گويی تقدم و تاخر وقايع را نه درک میکنند و نه ثبت کردهاند.
مساله خيلی راحت قابل درک است. مطمئنا هر چقدر دوستان عزيز عاشق جناب فوکوياما باشند و گسترش زورکی دموکراسی که توجيه کننده رفتار نئوکانهاست را تبليغ، من يکی توی کتم نمیرود که محافظهکاران آمريکايی دلشان به حال خلق ايران سوخته باشد. از سوی ديگر، اعتقادی به گسترش دموکراسی از طريق شازده پهلوی ندارم، و نخواهم داشت. و گمان نمیکنم سرمايهگزاری روی او هم دردی از ما دوا کند...سلطنت مشروطه دموکراتيک بیناموس(اشاره به سخنان داريوش همايون!)...
دموکراست تقلبی و زورکی هم به درد هيچکس نخواهد خورد و به احتمال زياد بعد از چند دوره گند کار در خواهد آمد.
متاسفانه يا خوشبختانه بسياری از کسانی که منتظر دريافت کمکهای آمريکا هستند سر کار خواهند رفت، چرا که از قبل در صد زيادی از آن نصيب صدای آمريکا و توابع آن شده است. از سوی ديگر، بخش باقی مانده اين پول فقط صرف سرگرمی عدهای خواهد شد که اگر تقی به توقی خورد، خود را به عنوان مبارز و همکار پروژه معرفی کنند و ...
چون با ارزش کار کارشناسانی که به زور میخواهند پرونده حقوق بشری برای ایران درست کنند و با بودجه ولایات متحده خانه و کاشانه برای خود میخرند آشنا هستم، میتوانم از همین الان بگویم که کارهای انجام شده استخواندار نیست. حد اکثر انشاهایی در حد اقل رسایی و توجیه پروژهای چند میلیون دلاری. از طرفی به واسطه ارتباط این جماعت با نئوکانها، نمیتوانم باور کنم که هدف آنها گسترش دموکراسی در ایران است. خودشان هم میدانند که کارهای انجام شده فقط به درد پروندهسازی و سیاسیبازی میخورد نه بهبود وضع ایرانیان. آیا این عزیزان که جان ایرانیان اینقدر برایشان مهم است، میدانند که یک حمله ساده آمریکا به مراکز حساس ایران، چه میزان تلفات غیر نظامی به بار خواهد آورد؟ نه، برای ایشان شاید اهمیتی هم نداشته باشد، پس هیچ گونه علاقهای هم به تحقیق در باره نقض احتمالی حقوق بشر در صورت حمله نخواهند داشت. چون سفارش دهنده چنین نخواهد خواست. ارزش این تحقیقات تنها در توجیه اشغال نظامی و یا حمله به مراکز ایران است. چیزی که نهایتا فضا را برای ایرانیان آزاده سختتر خواهد کرد.
همین الان به بهانه فشارهای خارجی، بسیاری از زندانیان سیاسی ایرانی لبه تیز تیغ زندانبان را حس کردهاند. وقتی تعداد زیادی از استانداران از میان مسولان سابق سازمان زندانها و نیز وزارت اطلاعات دوران فلاحیان انتخاب شدهاند، باید دانست که دولت احمدینژاد محاسبات خاصی کرده است. و حالا همین ماجرای ۷۵ میلیون دلار چماقی خواهد بود بر سر بسیاری از سازمانهای غیر دولتی، گروههای مطبوعاتی و فعالانی که هیچگاه زیر بار کمکهای خارجی نرفتهاند. این کمکها به درد گروههایی مثل طبرزدی و دوستان میخورد. فیلم های منوچهر محمدی پیش از دستگیری را خیلی از ما دیدهایم. و میدانیم نهایتا چه بر سر این پولها خواهد آمد. منتهی صدها نفر را به خاطر چند نفر مجازات کردند.
میگویید دست روی دست نمیتوان گذاشت؟ یعنی فقط منتظر کمکهای کسانی باشیم که کنترل بازار انرژی و تامین سوخت خودروهای پرمصرف و منافع حامیان خودروساز و اسلحهساز برایشان اهمیت دارد، بمانیم؟
از همین الان دارم همکاران بینوایی را میبینم که جلوی دوربین برنامه هویت، مجبورند تاوان کسانی را بدهند که احساس مسوولیتشان در حد منافع شخصی یا گروهی محدود خود بوده است. آنی که قلم به دست دارد و ده بار بازجویی شده میداند چه میگویم، نه آنکه این طرف دنیا نشسته و دلش خوش است و خیال میکند با حمله بوش به ایران، مشکل دموکراسی ما حل خواهد شد.
ادامه دارد