اين يک بحث قديمی است، طرفداران و مخالفان قسم خورده خودش را دارد. اينکه دو طرف هم بخواهند يکديگر را نفی کنند هم ناشدنی است...يکی از انتقادات دائمی منتقدان به کاريکاتورهای با ديالوگ، تنبل کردن مخاطب است. يعنی کاريکاتوريست گويی میخواهد مخاطب را شيرفهم کند. اين نقد البته در موارد بسياری درست است. ولی هر کاريکاتوريست مطبوعاتی فعالی مطابق تجربهاش به راههايی میرسد که خوانندگان در درک کارهايش به مشکل کمتری برخورد میکنند. مساله اصلی ذهن کاريکاتوريست مطبوعاتي، نشان دادن يک ايده و به عبارتی يک "محتوئ" در قالب يک کارتون است. اگر در انتقال اين مفهوم، آنرا با مفاهیمی ديگر که بالاتر بردن ضريب هوش مخاطب و در ااوردن ذهن او از تنبلی و...باشند مخلوط کند، آيا نتيجه کار مثبت است يا منفی؟ نمیدانم!
چيزی که به نظرم میرسد، اين است که بنا به نگاه جامعتری که کاریکاتوریستهای مطبوعاتی روز دنیا به کار دارند، اثر باید ظرف کوتاهترین مدت ممکن، درک شود، مطابق خبرهای روز و طنز آمیز باشد، بتواند به شکلی متفاوت از کارهای قبلی طراح ذحن مخاطب را به خود مشغول کند و ...با اين همه بسياری از ما در هنگام گير کردن در ايده يابي، و يا کمبود زمانی خاص کاريکاتور مطبوعاتی که مجبوريم بر اساس زمانبندی مشخصی کار را تحويل سردبيری بدهيم، خواسته يا ناخواسته از روشهايی سود میبريم که ممکن است کليشهای هم به نظر آيند، ولی با وجود تلاش برای پرهيز از آنها سود میجوييم! بعضی از اين کليشهها هم به مدد طراح میآيند و هم به کمک خواننده.
مساله ديگر، نگاه آماری به درک کاريکاتورهای بدون شرح در وسعتی فراگير است. متاسفانه تا آنجا که من خبر دارم، بررسی چندانی در اين باب در ایران صورت نگرفته و فقط بر اساس تماسهای تلفنی بيشتر خوانندگان در روزهايی که کارهای بدون شرح در روزنامهها به چاپ میرسيد تا توضيح بيشتری بگيرند، میتوانستيم به آماری نسبتا ضعيف دست پيدا کنيم.در این سالها با طراحان زیادی در این باره صحبت کردهام. از یکی از کاناداییها بگیرید که معتقد بود کاریکاتور مطبوعاتی یک جوک بصری سیاسی روزانه است، تا یکی از کاریکاتوریستهای کرواسی که معتقد بود کار بدون شرح نشانه فقدان آزادی است و راهی برای پیچاندن مقامات. در این باره با دو تن از روسها هم صحبت کردهام. برترین کاریکاتوریست روسیه، زلاتکوفسکی که مهمان ایران هم بود، میگفت در دوران کمونیسم چارهای دیگر وجود نداشت، و گاه باید کار را آنقدر گنگ میکشید که مقامات نتوانند گیر بدهند.در ایران بسیاری از کاریکاتوریستهای مطبوعاتی راه روسها و اروپاییهای شرقی را در پیش گرفتهاند، ولی بسیاری از آثار به شدت درخشان آنها از نظر هنری، برای بسیاری از خوانندگان روزنامه قابل درک نیست. نکته مهم اینجاست که آیا کاریکاتوریستی که برای روزنامه کار میکند، خود را اول هنرمند میپندارد یا روزنامهنگار؟ انتخاب سختی است! ولی نگاه امروز میگوید که کاریکاتوریست روزنامهای، روزنامهنگاری است که از اسباب هنری برای انتقال ایدهاش استفاده میکند، و این هنر، چیزی نیست جز کارتون و کاریکاتور.بحث مدت زمان درک یک اثر بوسیله مخاطب را اولین بار از تلویزیون بیبیسی دیدم. سال ۱۳۷۴ بود. دوستی برای من ضبطش کرد و من هم مدتها مشغول بررسیاش بودم. بعد از آن هم بارها و بارها به منابع تخصصی و حتی خود کاریکاتوریستهای مطبوعاتی غربی رجوع کردم و به نکات جالبی پی بردم.ادامه دارد