اگر توانستيد، اين شماره نيويورکر را بخوانيد، بخصوص مقالهاش در باره تبعيدیهای سلطنتطلب و گزارشی که در باره بعضی از مهرههای دستنشانده امريکا در طرح تغيير حکومت ايران دارد. در جايی که از يافتن يک احمد چلبی جديد صحبت میکند، توضيح نسبتا مفصلی در باره سازگارا دارد. ارتباطش با پتريک کلاسن و نزديک شدنش به آيپک...گری سيک هم معتقد است که تا کنون جماعت نتوانستهاند کسی را صد در صد پيدا کنندبه رضا پهلوی که میپردازد جالبتر است. اينکه ادعای دموکراسیخواهی دارد ولی نگاهش از پيش به تخت سلطنت است. به عبارتی مدل سلطنتی اسپانيا را میپسندد...بسياری از تبعيدیها هم اعتقاد دارند که اگر رضا پهلوی علاقهاش به تاج و تخت را کنار میگذاشت، شايد میتوانست رهبری يک حرکت گستردهتر را بر عهده بگيرد. او رسما چنين کاری نکرده است. CIA هم نگاه مثبتی به رضا پهلوی دارد، هر چه باشد، دستش به خون کسی آلوده نيست.
با اين حال در گزارش نامی از پرويز ثابتی يکی از بدنامترين عناصر ساواک برده میشود... نسلهای قبلی او را خوب میشناسند. نام باقر پرهام هم به عنوان مشاور سياسی و شهريار آهی به عنوان همه کاره آمده.
اين گزارش بشدت خواندنی است! بعدا بيشتر در باره آن خواهم نوشت.
تکمله: ياد کاريکاتور احمد چلبی ايران افتادم که ۱۱ ماه پيش کشيده بودم...چقدر به سازگارا برخورد، چقدر دوستان عزيز ساکن اروپا از من خواستند که از او معذرت بخواهم...زرشک آبدار! ببينيد آمريکايیها چه نگاهی به او دارند! آنوقت حرف من کاريکاتوريست گناه است. هان؟ خجالت هم خوب چيزی است ...