الان دوست خوبم به من زنگ زد و مدتی باهم در باب وبلاگ کلکل کردیم. عقیده داشت که کار هودر، و برنامه او ناخواسته به ضرر وبلاگنویسان داخل تمام خواهد شد. از دوستم اجازه گرفتم تا نظرش را با تحلیل خودم بنویسم.
انتخاب طبیعی بچههای بلاگر ایرانی در بایکوت نصفه و نیمه مسافرتش به اسرائیل احتمالا ناشی از هوشمندی ذاتی هم هست. حالا رفتن او به پراگ و همکاریاش با رادیو فردا به هر بهانهای، او را تبدیل به چوبی دو سر طلا خواهد کرد که که دو حالت دارد. یا میداند دارد چه میکند و فقط نفع خودش را از این ماجرا میجوید، یا نمیداند و با رفتارهای نامعقول و کارهای عجیب وغریبش بچههای بلاگر داخلی را دچار اتهامهایی بیاساس خواهد کرد.
شناخت منطق نیمهپنهانی گروه حاکم بر مسائل فرهنگی نیازی به تشریح ندارد. حسین درخشان، به عنوان "پدر وبلاگنویسی" از سوی آنها شناخته شود، بعدش کسانی که با حسین مراوده داشته اند مظنون خواهند بود. حسین به علت رفتن به اسرائیل و ارتباط با مجامعع اسرائیلی، و از طرف دیگر رفتن به پراگ و کمک به پروژه سایت رادیو فردا، عامل چه جریان و جریانهایی معرفی خواهد شد؟ وبلاگنویسی معرف چه حرکتی خواهد بود؟
کمی فکر کنید! کمی به گذشته برگردید تا برخوردهای گروه کیهانی دستتان بیاید. اینجا دیگر ماجرا از گیرهای شوخی و جدی من به حسین فراتر است. شاید کسانی که پیه بازجویان واقعی به تنشان نخورده ( و از ایشان فقط دعوت به عمل میآورند ) ندانند
معتقدم که حسین آزاد است هر کار دنیا را که میخواهد انجام دهد، ولی اگر خواسته یا ناخواسته به عنوان سمبل یک جریان شناخته شد، تعهد لازم را به کسانی که پی کار او را گرفتهاند "حس" کند و و به سرنوشت آنان هم حساس بماند. این ماجرا با کاسبکاری و بازاری منشی فرق دارد.
آیا حسین اینها را میفهمد؟
من در گذشته با حسین شوخی کرده ام، در آینده هم خواهم کرد. سوژه به این باحالی کم پیدا میشود. ولی این حرف دوستم آنقدر مرا به فکر فروبرد که نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و اندکی بیشتر در خانه خاله ام ماندم تا بنویسم و بعد بروم.
گفتن از ما...
تکمله: دوستم الان بعد از خواندن نوشته بالا زنگ زد و گفت هودر نه تنها وبلاگنویسان را به خطر خواهد انداخت، جریان اطلاعرسانی آزاد اینترنتی خارج از کشور را هم برای داخلیها نا امن خواهد کرد. بتدریج داخلیها مجبورند با اسم مستعار کار کنند و دیگر اعتبار رسانههای اینترنتی هم از بین خواهد رفت.