يکی از راههای فرار به جلو همه ما، درخواست پيشنهاد اجرايی از منتقدين است! يعنی چه؟ يعنی میگوييم کسانی که به کار افشاری و عطری گيرداده اند، اگر راست میگويند خودشان بروند جلو و ...به نظر من درک ماجرا اصلا مشکل نيست. وقتی افشاری و عطری به جلسه دعوت شدهاند تا چيزی بگويند، خواندن متنی که خوشايند آمريکايیها باشد که کاری ندارد. دارد؟ به عبارتی تاييد حرفهای آمريکايیها در مورد ايران است، بدون در نظر گرفتن اينکه مدل آمريکايی تغيير ساختار حکومتی در کشور همسايه ما مشکلات فراوانی برجای گذاشته است. وقتی شما طوری صحبت کنيد که جماعت رویتان حسابی باز بکنند، ماجرا فرق دارد. به عبارت و به قول ينگه دنيايیها، اين دو نفر دارند خودشان را میفروشند( با اصطلاح خودفروشی ما فرق دارد). جالب اینجاست که خود آمریکاییها میگویند دارند با ایرانیهای مختلف صحبت میکنند و جلسه میگذارند تا ببینند چه کسی احمد چلبی مناسبتری خواهد بود(گری سیک در گفتگو با نیویورکر).من علی افشاری را انسانی دردکشيده و آزاده میپندارم، و احساس میکنم میخواهد کاری کند، ولی در بند مسيری است که حاميانش برايش ترسيم کردهاند. به عنوان مثال، اگر افشاری در سخنانش اشارهای به بدهکاری آمريکا سر ماجرای ۲۸ مرداد کرده بود، که بزرگترين مانع تحقق دموکراسی در ايران بوده است، آيا من نوعی دچار مشکل میشدم؟ البته نمیتوان از او انتظار داشت پس از چند ماه همفکری با دوست قديمیاش که فعلا حقوقبگير جماعت است، حرفی بزند که مانعی احتمالی برای موقعيتهای آيندهاش بعد از تغيير باشد.بر عکس نظر خيلیها، اصلا گفتگو چيز بدی نيست، منتهی به چه قيمتي، امتياز گرفتن برای کشور يا برای خود؟ نمیدانم! باید با نئو-کانها گفتگو کرد! اما چرا تبدیل به چیزی شد که آنها میخواهند؟ باید به دموکراتها حرف زد، ولی فراموش نکرد که آنها هم فرق چندانی با جمهوریخواهان ندارند! وقتی پای منافع ملی آمریکا درمیان باشد، کی ارزشی دارد این جان ما!!!در مورد رابطه با آمريکا نيز، معتقدم که ما نبايد تا ابد در بند قطع رابطه باشيم. منافع ملی ما حکم میکند که اين قطع ارتباط غير منطقی پايان يابد، منتهی نه به قيمتی ارزان! وقتی نانخور آنها باشيم، لاجرم راحتتر سواری خواهند کرد. شايد عدهای راضی به سواری دادن باشند، مشکل خودشان است!